درباره نویسنده
خطبه 21 نهجالبلاغه؛
پیمان شکنی

حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه از پیمان شکنی گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمومنین علی (ع) را میخوانیم.
مَا زِلْتُ أَنْتَظِرُ بِکُمْ عَوَاقِبَ الْغَدْرِ وَ أَتَوَسَّمُکُمْ بِحِلْیَةِ الْمُغْتَرِّینَ حَتَّی سَتَرَنِی عَنْکُمْ جِلْبَابُ الدِّینِ وَ بَصَّرَنِیکُمْ صِدْقُ النِّیَّةِ أَقَمْتُ لَکُمْ عَلَی سَنَنِ الْحَقِّ فِی جَوَادِّ الْمَضَلَةِ حَیْثُ تَلْتَقُونَ وَ لَا دَلِیلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لَا تُمِیهُونَ.
معنی:
من همواره در انتظار غدر و مکر شما میبودم و در چهره شما نشانههای فریب خوردگان را میدیدم. شما در پس پرده دین جای کرده بودید و پرده دین بود که شما را از من مستور میداشت، ولی صدق نیت من پرده از چهره شما برافکند و قیافه واقعی شما را به من بنمود.
برای هدایت شما بر روی جاده حق ایستادم، در حالی که، بیراهههای ضلالت در هر سو کشیده شده بود و شما سرگردان و گم گشته به هر راهی گام مینهادید. تشنه بودید و، هر چه زمین را میکندید به نم آبی نمیرسیدید.
شرح:
در این بخش از خطبه، امام (علیه السلام) بازماندگان «جنگل جمل» را مخاطب ساخته، میفرماید: «من همواره منتظر عواقب پیمان شکنی شما بودم و نشانه فریب خوردگان را در شما میدیدم!» (ما زِلْتُ اَنْتَظِرُ بِکُمْ عَواقِبَ الْغَدْرِ، وَ اَتَوَسَمُکُمْ (۱) بِحِلْیَةِ الْمُغْتَرّین (۲) ).
در روایات آمده است که «طلحه و زبیر» مدّتی بعد از بیعت با «علی» (علیه السلام) به خدمتش آمدند و برای رفتن به «عمره» از آن حضرت اجازه گرفتند.
امام (علیه السلام) که آثار نفاق و پیمان شکنی را در آنان میدید، بار دیگر از آنها پیمان وفاداری و بیعت گرفت، ولی همان گونه که میدانیم به پیمان خود وفادار نماندند و آتش «جنگ جمل» را روشن کردند که در آن آتش، بیش از ده هزار نفر از مسلمین سوختند و بیشک گروه زیاد دیگری در این توطئه سهیم و شریک بودند و با این که بیعت کرده بودند درصدد پیمان شکنی برآمدند و مخاطب «علی» (علیه السلام) همین گروهند.
«ابن ابی الحدید» در یکی از کلمات خود نقل میکند که: «علی» (علیه السلام) در آن روزی که «زبیر» با او بعیت کرد فرمود: «من از این بیم دارم که تو پیمان خود را بشکنی و با این بیعت مخالفت کنی!» عرض کرد: «بیم نداشته باش چنین چیزی تا ابد از من سر نمیزند!» امام (علیه السلام) فرمود: «خداوند گواه و شاهد من بر این موضوع باشد؟» عرض کرد: «آری» پس از چند روز «طلحه و زبیر» خدمت امیرمؤمنان (علیه السلام) آمدند و عرض کردند: «تو میدانی در زمان حکومت «عثمان» چه اندازه به ما جفا شد! و میدانی او همواره طرفدار «بنی امیّه» بود اکنون که خداوند خلافت را به تو سپرده است، بعضی از این فرمانداریها را در اختیار ما بگذار»!
امام (علیه السلام) فرمود: «به قسمت الهی راضی باشید تا من در این باره فکر کنم و بدانید من کسی را در این امانت شریک نمیکنم مگر این که از دیانت و امانت او راضی و مطمئن باشیم…» آنها از نزد حضرت بیرون آمدند در حالی که یأس از رسیدن به مقام، آنها را فرا گرفته بود و چیزی نگذشت که اجازه برای «عمره» گرفتند.
عجیبتر این که بنا به گفته «ابن ابی الحدید» هنگامی که نامه «علی» (علیه السلام) به «معاویه» رسید که: مردم همگی با من بیعت کردهاند و تو هم برای من بیعت بگیر و بزرگان اهل شام را نزد من بفرست؛ «معاویه» (سخت دستپاچه شد و) نامهای به «زبیر» نوشت و او را به عنوان امیرالمؤمنین خطاب کرد و گفت از تمام مردم «شام» برای تو بیعت گرفتم با سرعت به سوی «کوفه» و «بصره» برو و این دو شهر را تسخیر کن که بعد از تسخیر این دو، هیچ مشکلی وجود ندارد و بعد از تو برای «طلحه» بیعت گرفتم، بروید و مردم را به عنوان خونخواهی «عثمان» بشورانید. (۳)
سپس میافزاید: «ولی به خاطر استتار شما در لباس دین بود که از شما چشم پوشیدم (و راز شما را افشا نکردم) در حالی که صفای دل، مرا از درون شما آگاهی میداد (و از توطئهها و نیرنگهای شما به لطف الهی آگاه بودم)» (حَتّی سَتَرَنی عَنْکُمْ جِلْبابُ(۴) الدّینِ، وَ بَصَّرَنیکُمْ صِدْقُ النِّیَةِ).
در حقیقت این دو جمله امام (علیه السلام) پاسخ به دو سؤال متعدّد میباشد: «اوّلا: اگر امام انتظار پیمان شکنی آنها را داشت و نشانههایش را در آنها میدید چرا این مطلب را آشکار نفرمود؟ و ثانیاً: این آگاهی بر درون و باطن آنها از کجا پیدا شد؟
امام در پاسخ سؤال اوّل میفرماید: «استتار در پرده دین بود که ایجاب میکرد این راز مکتوم بماند» و در پاسخ سؤال دوّم میفرماید: «صفای دل، مرا آگاه ساخت».
بعضی از شارحان «نهج البلاغه» احتمال دیگری در تفسیر جمله اوّل دادهاند و آن این که شما مرا نشناختید و دلیل آن این بود که پرده خیال و برداشت نادرست از دین، مانع شناخت شما از من بود و یا دیانت من مانع شناخت شما از من گردید؛ ولی با توجّه به تکلّفاتی که این تفسیر دارد و تناسب چندانی با جملههای قبل در آن دیده نمیشود، تفسیر اوّل صحیحتر به نظر میرسد.
در پایان این سخن میفرماید: «من در کنار جادههای گمراه کننده ایستادم تا شما را به طریق حق رهنمون شوم؛ در آن هنگام که گرد هم جمع میشدید و راهنمایی نداشتید و تشنه رهبر شایستهای بودید و برای پیدا کردن این آب حیات، تلاش میکردید و به جایی نمیرسیدید» (اَقَمتُ لَکُمْ عَلی سُنَنِ الْحَقِّ فی جَوادِّ(۵) الْمَضَلَةِ (۶)، حَیْثُ تَلْتَقُونَ وَ لا دَلیلَ وَ تَحْتَفِرُونَ وَ لا تُمیهُونَ (۷) ).
در حقیقت امام (علیه السلام) آنان را در عصر «عثمان» مخصوصاً سالهای آخر عمر او، تشبیه به مسافرانی میکند که راه را گم کرده و در بیراهه گرفتار شده و از تشنگی میسوزند و جای جای زمین را برای رسیدن به آب حفر میکنند و به آب دست نمییابند؛ ولی امام (علیه السلام) به یاری آنها میآید، به صراط مستقیم هدایتشان میکند و از سرچشمه هدایت سیرابشان میسازد.
به آنها توجّه میدهد که اگر در آن دوران تاریک و طوفانی من نبودم چه مشکلات و گرفتاریهای عظیم دینی و دنیوی دامانتان را میگرفت.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- «علی فاضلی» نایبقهرمان مسابقات قویترین مردان شد
- آخرین وضعیت پروژه ۸۱۰۰ واحدی مسکن ملی
- برگزاری اجتماعات یادگیری معلمان
- تلخ و شیرینهای ۴ ساله خانه ملت!
- دادستان جدید خمین معرفی شد
- حادثه تلخ بمباران شهر اراک در دوران دفاعمقدس
- مسیرهای راهپیمایی روز قدس در استان مرکزی
- مجتمع آب سنگین خنداب را بیشتر بشناسید
- «حسین افضلی» بازرس کل استان مرکزی شد
- تأثیر هوش مصنوعی در تکامل دین
آخرین اخبار
- برگزاری تشییع پیکر شهید «محمد انصاری» در خمین
- کاهش چشمگیر معوقات کارگری و تثبیت تولید
- گرد و خاک در غرب، شمال ایران بارانی
- بدهی عمومی رژیم صهیونیستی به ۷۴ درصد رسید
- یحیی، برانکو، تارتار و کریم گزینه شدند
- عزاداری تفرشیها در شب پنجم محرم
- ضرورت رعایت موارد ایمنی برق در محرم
- شکست دشمن در ایجاد شکافهای اجتماعی
- نهضت عاشورا، زندهترین حماسه تاریخ
- حق بر باطل پیروز است
- مشاهده بیشتر