درباره نویسنده
خطبه 14 نهجالبلاغه؛
وصف اهل بیت (ع)

امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) در حکمت هفتم نهجالبلاغه از وصف اهل بیت (ع) گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمومنین علی (ع) را میخوانیم.
و منها یعنی آل النبی علیه الصلاة و السلام:
هُمْ مَوْضِعُ سِرِهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَیْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُکْمِهِ وَ کُهُوفُ کُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِینِهِ، بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ.
وَ مِنْهَا [فِی الْمُنَافِقِینَ] یَعْنِی قَوْماً آخَرِینَ:
زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ. لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا یُسَوَّی بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً، هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وَ عِمَادُ الْیَقِینِ، إِلَیْهِمْ یَفِیءُ الْغَالِی وَ بِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَایَةِ وَ فِیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ. الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُ إِلَی أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَی مُنْتَقَلِهِ.
ترجمه:
آل محمد امینان اسرار خداوندند و پناهگاه اوامر او و معدن علم او و مرجع حکمت او و خزانه کتابهای او و قلههای رفیع دین او. قامت خمیده دین به پایمردی آنان راستی گرفت، و لرزش اندامهایش به نیروی ایشان آرامش یافت.
و از این خطبه [در باره منافقان]:
گناه میکارند و کشته خویش به آب غرور آب میدهند و هلاکت میدروند.
در این امّت هیچ کس را با آل محمد (صلی اللّه علیه و آله) مقایسه نتوان کرد. کسانی را که مرهون نعمتهای ایشاناند با ایشان برابر نتوان داشت، که آل محمد اساس دیناند و ستون یقین که افراط کاران به آنان راه اعتدال گیرند و واپس ماندگان به مدد ایشان به کاروان دین پیوندند. ویژگیهای امامت در آنهاست و بس. و وراثت نبوّت منحصر در ایشان. اکنون حق به کسی بازگشته که شایسته آن است و به جایی باز آمده که از آنجا رخت بر بسته بود.
شرح:
امام (علیه السلام) در این بخش از خطبه توصیفی از آل پیامبر و امامان اهل بیت میکند و در عباراتی کوتاه و بسیار پرمعنا، موقعیّت آنان را بعد از پیامبر روشن میسازد و با هشت جمله پی در پی، در واقع آنچه را در حدیث ثقلین و حدیث سفینه نوح و حدیث نجوم آمده است توضیح میدهد. (۱)
در شش جمله اوّل میفرماید: «آنها محلّ اسرار خدایند و پناهگاه فرمان او و ظرف علم او و مرجع احکامش و جایگاه حفظ کتابهای آسمانی او هستند و کوههای استوار دینند» (هُمْ مَوْضِعُ سِرِهِ، وَ لَجَاُ(۲) اَمْرِهِ، وَ عَیْبَةُ (۳) عِلْمِهِ، وَ مَوْئِلُ (۴) حُکْمِهِ، وَ کُهُوفُ (۵) کُتُبِهِ، وَ جِبالُ دینِهِ). (۶)
گرچه بعضی از دانشمندان قسمتی از این جملهها را مرادف و شبیه هم دانستهاند، ولی حق این است که هر کدام اشاره به نکتهای دارد. در جمله اوّل این حقیقت بازگو شده است که اسرار الهی نزد آنهاست بدیهی است کسی که میخواهد رهبری دین الهی را به عهده داشته باشد باید از تمام اسرار آن باخبر باشد؛ چرا که بدون آن پیش بینیهای صحیح را در امر هدایت و تدبیر و نظم امور آنان، نمیتواند بر عهده بگیرد، به خصوص این که رهبری آنها مربوط به زمان خاصّی نبوده است و به تمام تاریخ بشریّت نظر داشته است (در بحث علم غیب پیامبر و پیشوایان معصوم نیز گفتهایم که بخشی از علم غیب، اساس رهبری آنان را تشکیل میدهد و بدون آن، امر رهبری ناقص خواهد بود). (۷)
در جمله دوّم نشان داده شده که آنها پناهگاه امر الهی هستند. آیا منظور از امر در این جا تنها اوامر تشریعی است یا اوامر تکوینی را نیز شامل میشود؛ ظاهر جملههای قبل و بعد نشان میدهد که این جمله نظر به فرمانهای تشریعی خداوند دارد که مردم در کسب این اوامر و اطاعت از آنها باید به پیشوایان معصوم از اهل بیت پیامبر پناه ببرند.
جمله سوّم، آنها را صندوقچه علوم الهی میشمارد؛ نه تنها اسرار و نه تنها اوامر، بلکه تمام علومی که برای هدایت انسانها لازم و ضروری است و یا به نحوی در آن دخالت دارد، در این صندوقچهها نهفته شده است!
و در جمله چهارم، آنها مرجع احکام الهی شمرده شدهاند که مردم در اختلافاتشان – چه از نظر فکری و چه از نظر قضایی – باید به آنها مراجعه کنند تا رفع اختلاف و حلّ مشکل شود و اگر «موئل حِکَمِه» (حِکَم بر وزن اِرَم جمع حکمت است) خوانده شود، تفاوت آن با جملههای قبل روشنتر خواهد شد چرا که در این جا سخن از فلسفهها و حکمتهای احکام الهی است که بخشی از علوم پیامبر و پیشوایان معصوم را تشکیل میدهد.
امّا جمله «وَ کُهُوف کُتُبِهِ» بیانگر این حقیقت است که محتوای همه کتب الهی نزد آنان است. این شبیه چیزی است که از علی (علیه السلام) نقل شده که میفرمود: «اَما وَاللهِ لَوْ ثُنِیَتْ لی وَسادَة فَجَلَسْتُ عَلَیْها لاَفْتَیْتُ اَهْلَ التَوْریة بِتَوْراتِهِمْ… وَ اَفْتَیْتُ اَهْلَ الاِنْجیلِ بِاِنْجیلِهمْ… وَ اَفْتَیْتُ اَهْلَ الْقرآنِ بِقرآنِهِمْ…؛ به خدا سوگند اگر مسندی برای من آماده شود و بر آن بنشینم برای پیروان تورات به توراتشان فتوا میدهم و… برای پیروان انجیل به انجیلشان و برای اهل قرآن به قرآنشان…». (۸)
در جمله ششم، آنها را کوههای استوار دین معرفی کرده که ظاهراً اشاره به چیزی است که در آیات متعدّدی از قرآن مجید درباره کوهها و نقش آن در حفظ آرامش زمین و نزول برکات، بر آن آمده است. در آیه ۱۵ از سوره نحل میخوانیم:
«وَاَلْقی فِی الاَرْضِ رَواسِیَ اَنْ تَمْیدَ بِکُمْ وَ اَنْهاراً وَ سُبُلا لَعَلَکُمْ تَهْتَدُون؛ در زمین کوههای ثابت و محکمی افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد و نهرها و راههایی ایجاد کرد تا هدایت شوید».
در حقیقت، کوهها – همچنان که در تفسیر این آیه و آیات مشابه آن آمده است – از یکسو فشارهایی را که از درون و از بیرون بر زمین وارد میشود خنثی میکنند و از سوی دیگر، منبع بزرگی برای نهرها و چشمههای آب هستند و از سوی سوّم کانونی برای انواع معادن گرانبها. امامان معصوم نیز مایه آرامش افکار و سیراب شدن دلها و نشر ذخایر گرانبها در میان امّتند. (۹)
به دنبال این شش توصیف زیبا و پر معنا دو جمله دیگر اضافه میفرماید و میگوید: «به وسیله آنان (امامان اهل بیت) قامت دین را راست نمود و لرزش و تزلزل و وحشتِ آن را از میان برد» (بِهِمْ اَقامَ انْحِناءَ ظَهْرِهِ، وَ اَذْهَبَ ارْتِعادَ(۱۰) فَرائِصِهِ (۱۱) ).
«انحناء ظهر؛ خمیده شدن پشت» کنایه لطیفی از فشار مشکلاتی است که از سوی دشمنان دانا و دوستان نادان بر دین وارد میشود و به وسیله این بزرگواران، این فشارها خنثی میگردد و قامت دین راست میشود.
«ارتعاد فرائص؛ لرزش آن قسمت از بدن که روی قلب را پوشانیده» کنایه لطیف دیگری از اضطراب و وحشتی است که از سوی مکاتب الحادی و انحرافات دینی و اعتقادی بر مؤمنان وارد میگردد که به وسیله ائمه هدی خنثی میشود و آرامش خویش را باز مییابد.
***
نکته ها:
۱– آل پیامبر پناه امّت اسلامی
آنچه در جملههای حساب شده بالا آمده است هرگز مبالغه نیست؛ حقایقی است که تاریخ زندگی امامان معصوم مخصوصاً عصر امیرمؤمنان و امام باقر و امام صادق و امام علی بن موسی الرضا (علیهم السلام) گواه بر آن است که چگونه این بزرگواران در مقابل مکتبهای التقاطی که بر اثر گسترش اسلام و ورود افکار انحرافی به حوزه مسلمین و نیز خرافات و اوهام و تفسیرهای غلط و نادرست و تحریف غالیان و قاصران، مانند کوه ایستادند و اسلام خالص و ناب راحفظ کردند.
تاریخ میگوید در برابر هیچ سؤالی از مسائل دین که از آنها میشد، ناتوان نمیماندند و به بهترین وجه پاسخ میگفتند.
طوفانهای عجیبی بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) رخ داد و اگر این لنگرهای عظیم الهی نبودند شدّت طوفان، کشتی اسلام راستین را غرق مینمود. در پارهای از موارد با علوم و دانشهای خود، با افشاگریها و تبیین حقایق اسلام و در پارهای از موارد با خون پاک خود – آن گونه که امام حسین سالار شهیدان و یارانش در کربلا انجام دادند – از حوزه اسلام دفاع کردند.
اگر انحرافات اعتقادی و عقاید عجیب و غریبی را که در کتب ملل و نحل ذکر کردهاند، با معارف و عقایدی که امامان اهل بیت عرضه داشتهاند – و نمونه آن همین «نهج البلاغه» و «صحیفه سجادیّه» با آن محتوای بسیار بالاست – و آنچه از روایات ائمه اهل بیت در کتابهایی مانند توحید صدوق و کتب مشابه آن آمده است مقایسه کنیم، حقیقت آنچه را در جملههای بالا در توصیف آنان آمده است در مییابیم.
اینها همان چیزی است که در جای دیگر نهج البلاغه در لابه لای سخنان علی (علیه السلام) با کمیل بن زیاد آمده است که میفرماید: «اَللّهُمَّ بَلی لا تَخْلُو الاَرْضُ مِنْ قائِمِ للهِِ بِحُجَّة اِمّا ظاهِراً مَشْهُوراً اَوْ خائِفاً مَغْمُوراً لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ وَبَیِّناتُهُ… یَحْفَظُ اللهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَبَیِناتِهِ حَتّی یُودِعُوها نُظَرائَهُمْ وَ یَزْرَعُوها فی قُلُوبِ اَشْباهِهِمْ؛ آری، هرگز روی زمین خالی نمیشود از کسی که به حجّت الهی قیام کند خواه ظاهر و آشکار باشد یا خائف و پنهان، تا دلایل الهی و نشانههای روشن او باطل نگردد… خداوند به واسطه آنها حجّتها و دلایلش را حفظ میکند تا به افرادی نظیر خود بسپارند و بذر آن را در قلوب افرادی شبیه خود بیفشانند». (۱۲)
این همان حقیقتی است که پیامبر در روایت متواتر معروف به آن اشاره فرموده و توصیه کرده است که دست از دامان قرآن و اهل بیت برندارند تا هرگز گمراه نشوند و مفهوم آن این است که جدایی از هر یک از این دو، همراه با گمراهی است. (۱۳)
۲– آل پیامبر کیانند؟
از آنچه در بالا گفته شد به خوبی روشن میشود که منظور از اهل بیت، امامان معصوم است؛ نه آن گونه که بعضی از مفسّران نهج البلاغه احتمال داده ند که اشاره به افرادی همچون حمزه و عبّاس و جعفر باشد که در عصر پیامبر (صلی الله علیه وآله) با فداکاریهای خود اسلام را حفظ کردند؛ درست است که اینها خدمات پر قیمتی داشتند ولی محتوای جملههای هشتگانه بالا چیزی فراتر از این مسأله است؛ و جز بر امامان معصوم تطبیق نمیکند.
***
هیچ کس با آنان برابری نمیکند!
با توجّه به این که این خطبه بعد از جنگ صفّین ایراد شده است چنین به نظر میرسد که ضمیرها در جملههای سه گانه آغاز این بخش، به اصحاب معاویه و همچنین خوارج برمی گردد؛ این احتمال نیز داده شده است که به منافقین باز گردد و یا به همه کسانی که با حضرتش به مبارزه و مخالفت برخاستند. به هر حال در یک تشبیه دقیق و گویا میفرماید: «آنها بذر فجور را (در سرزمین دل خویش و در متن جامعه اسلامی) افشاندند و با آب غرور و نیرنگ آن را آبیاری کردند و سرنجام، بدبختی و هلاکت را که محصول این بذر شوم بود درو کردند» (زَرَعُوا الْفُجُورَ، (۱۴) وَسَقَوْهُ الْغُرُورَ، (۱۵) وَ حَصَدوا الثُبُورَ). (۱۶)
این درست مراحل سه گانهای است که امروز درباره زراعت گفته میشود: «کاشت، داشت و برداشت» و روشن است که بذرهای فجوری که با غرور و نیرنگ آبیاری شود محصولی جز این نخواهد داشت.
سپس بار دیگر به بیان اوصاف آل محمّد (صلی الله علیه وآله) با تعبیرات صریحتر و آشکارتری باز میگردد و مقام والا و حقوق از دست رفته آنان را در عباراتی کوتاه و پر معنا – همان گونه که راه و رسم آن حضرت است – بازگو میکند.
نخست میفرماید: «هیچ کس از این امّت را با آل محمّد (صلی الله علیه وآله) نمیتوان مقایسه کرد» (لا یُقاسُ بِآلِ مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ هذِهِ الاُمَةِ اَحَد).
دلیل آن هم روشن است زیرا آنها به گفته صریح پیامبر در حدیث ثقلین که تقریباً همه علمای اسلام آن را در کتابهای خود آوردهاند قرین قرآن و کتاب الله شمرده شدهاند و میدانیم هیچ کس از امّت، غیر آنها، قرین قرآن نیست. افزون بر این، آیاتی همچون آیه تطهیر که شهادت به معصوم بودن آنها میدهد و آیه مباهله که بعضی از آنان را نفس پیامبر میشمرد و آیات و روایات دیگر شاهد این مدّعاست.
به علاوه علوم و دانشها و معارفی که از آنان نقل شده با علوم و دانشهای دیگران قابل مقایسه نیست. آیا نظیر آنچه در همین نهج البلاغه آمده است و یا عشری از اعشار آن از دیگران نقل شده است؛ آیا مجموعهای همچون صحیفه سجّادیه و حتّی یک دعای آن از دیگری سراغ دارید؛ احکام وسیع و گستردهای که از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) درباره جزئیات دین نقل شده و مناظراتی که از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در ابواب مختلف عقاید دینی با پیروان مذاهب دیگر، در حالات آن امام نقل شده، شبیه و مانندی در این امت دارد؟
در جمله بعد سخنی میفرماید که در حقیقت دلیل جمله قبل است. میفرماید: «آنها که از خوان نعمت آل محمّد (صلی الله علیه وآله) بهره گرفتند هرگز با خود آنان برابر نخواهند بود!» (وَلا یُسَوَی بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ اَبَداً).
چه نعمتی از این بالاتر که اگر فداکاریهای علی (علیه السلام) نبود دیگران در زمره مسلمین وارد نمیشدند. تاریخ زندگی آن حضرت از داستان لیلة المبیت گرفته تا جریان جنگ بدر و احد و خندق و خیبر و مانند آن، همه گویای این واقعیّت است.
جایی که پیامبر درباره او در آن جمله معروف میفرماید: «ضَرْبَةُ عَلیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَیْنِ» و در تعبیر دیگری «لَمُبارَزَةُ عَلیٍّ (علیه السلام) لِعَمْرِوبْنِ عَبْدِ وَدٍّ اَفْضَلُ مِنْ اَعْمالِ اُمَتی اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ». (۱۷)
ضربهای که علی (علیه السلام) در جنگ خندق بر پیکر عمروبن عبدود (در آن لحظه حسّاس و بسیار بحرانی) وارد کرد برتر از عبادت جن و انس است.
ایثارگری علی (علیه السلام) در لیلة المبیت در آن شب که جان خود را سپر برای حفظ جان پیامبر نمود؛ فداکاریهای او در جنگ خیبر آن جا که دیگران هر چه کوشیدند کاری از پیش نبردند؛ ایستادگی بینظیر او در جنگ احد در حسّاسترین لحظاتی که لشکر اسلام متلاشی شده و پیامبر تنها مانده بود و مواقع حسّاس دیگری در تاریخ اسلام چه در عصر پیامبر و چه بعد از او که بازوهای توانای علی (علیه السلام) و علم و دانش سرشار او برای حمایت اسلام به کار میافتاد بر هیچ کس پوشیده نیست.
در عصر خلفای نخستین و سپس دوران تاریک بنی امیّه و عصر ظلمانی بنی عبّاس، چراغهای فروزانی که محیط اسلام را روشن میساخت و مسلمین را در برابر تهاجم فرهنگ بیگانه و احیای سنن جاهلیّت حفظ میکرد همان امامان اهل بیت بودند و اینها واقعیّتهایی است که بر هیچ محقّقی پوشیده نیست هر چند دشمنان اهل بیت سخت کوشیدند که مردم را در مورد این مسائل در بیخبری نگهدارند.
جالب این که امام در جمله بالا میفرماید: نعمت وجود اهل بیت به طور مستمر و ابدی جاری است و منحصر به عصر و زمانی نبوده و نخواهد بود؛ چرا که آنچه از ثمره شجره مبارکه اسلام – امروز میچینیم – گذشته از زحمات فوق العاده پیامبر اسلام – محصول تلاشهای عظیمی است که این باغبانان وحی برای آبیاری آن در هر عصر و زمانی به خرج دادهاند.
سپس به دو نکته دیگر اشاره میفرماید که از نکته قبل سرچشمه گرفته است و آن این که: «اهل بیت اساس و شالوده دین و ستون استوار بنای رفیع یقینند» (هُمْ اَساسُ الدّینِ، وَ عِمادُ الْیَقینِ).
آری وحی در خانه آنان نازل شده و در آغوش وحی پرورش یافتهاند و آنچه را از معارف دین دارند از پیامبر گرفتهاند و از آن جا که اسلام راستین نزد آنهاست، سرچشمه یقین و ایمان مردمند.
در جملههای بعد چنین نتیجه گیری میکند که: «غلو کننده به سوی آنان باز میگردد و عقب مانده به آنان ملحق میشود» (اِلَیْهِمْ یَفییءُ الْغالی، وَ بِهِمْ یَلْحَقُ التّالی).
چگونه چنین نباشد در حالی که آنها صراط مستقیم دینند (۱۸) و امّت وسط (۱۹) میباشند که معارف و عقاید و دستورهای اسلام را خالی از هر گونه افراط و تفریط میدانند و بازگو میکنند. اگر به تاریخ عقاید فرقههای اسلامی که از اهل بیت دور ماندهاند مراجعه کنیم و گرفتاران در دام جبر و تشبیه و الحاد در اسما و صفات الهی را ببینیم و این که چگونه بعضی، غلوّ در اسما و صفات الهی را به جایی رساندهاند که قائل به تعطیل شدهاند و گفتند ما هرگز توان معرفت او را نداریم (نه معرفت اجمالی و نه معرفت تفصیلی) و در مقابل آنها گروهی آن چنان ذات اقدس الهی را پایین آوردند که او را در شکل جوان اَمْرَدی دانستند که موهای به هم پیچیده زیبایی دارد.
در مسأله جبر و تفویض گروهی آن چنان تند رفتند که انسان را موجودی بیاختیار در چنگال قضا و قدر دانستند که ذرّهای، اراده او کارساز نیست و هر چه تقدیر ازلی بوده باید انجام دهد، خواه راه کفر بپوید یا ایمان؛ و دستهای آن چنان گرفتار تفریط گشتند که برای انسان استقلال کاملی در برابر ذات پاک خداوند قائل شده و با قبول تفویض، راه شرک و دوگانگی را پیش گرفتند.
ولی مکتب اهل بیت که مسأله نفی جبر و تفویض و اثبات «امر بین الامرین» را مطرح میکرد، مسلمانها را از آن افراط و تفریط خطرناک و کفرآلود برحذر داشت و این جاست که صدق کلام امام روشن میشود که غلوکنندگان باید به سوی آنها بازگردند و واپس ماندگان سرعت گیرند و به آنها برسند و این تشبیه لطیفی است که قافلهای را در نظر مجسّم میکند که راهنمایان هوشیار و آگاهی دارد ولی گروهی بیحساب پیشی میگیرند و در بیابان گم میشوند و گروهی سستی کرده، عقب میمانند و طعمه درندگان بیابان میشوند.
سپس در یک نتیجه گیری نهایی میفرماید: «ویژگیهای ولایت و حکومت از آن آنهاست» (وَ لَهُمْ خَصائِصُ حَقِ الْوِلایَةِ).
مقدّم داشتن «لهم» در جمله بالا اشاره به این است که این ویژگیها منحصر به آنهاست.
چگونه از همه شایستهتر نباشند در حالی که آنها اساس دین و ستون یقینند و اسلام راستین و ناب محمّدی را خالی از هر گونه افراط و تفریط عرضه میکنند و نعمتهای وجودی آنها بر همگان جریان دارد.
درست به همین دلیل: «وصیّت پیامبر و وراثت خلافت او در آنهاست» (وَ فیهِمُ الْوَصِیَةُ وَ الْوِراثَةُ).
اگر پیامبر درباره آنان وصیّت کرد و پیشوایی خلق را به آنان سپرد به خاطر همین واقعیّتها بود نه مسأله پیوند خویشاوندی و نسب.
پیداست که منظور از وصیّت و وراثت در این جا مقام خلافت و نبوّت است و حتّی کسانی که ارث را در این جا به معنای ارث علوم پیامبر (صلی الله علیه وآله) گرفتهاند نتیجهاش شایستگی آنها برای احراز این مقام است؛ چرا که پیشوای خلق باید وارث علوم پیامبر باشد و جانشین او همان وصیّ اوست؛ زیرا معلوم است که ارث اموال، افتخاری نیست و وصیّت در مسائل شخصی و عادی، مطلب مهمّی محسوب نمیشود و آنها که تلاش کردهاند وصیّت و وراثت را به این گونه معانی تفسیر کنند در واقع گرفتار تعصّبها و تحت تأثیر پیشداوریها بودهاند؛ زیرا آنچه میتواند همردیف (اَساسُ الدّینِ وَ عِمادُ الیَقینِ وَ خَصائِصُ حَقِ الْوِلایَةِ) واقع شود همان مسأله خلافت و جانشینی رسول الله (صلی الله علیه وآله) است و غیر آن شایسته نیست که همردیف این امور گردد.
سرانجام در آخرین جمله، گویی مردم قدرنشناس زمان خود را مخاطب ساخته و میفرماید: «هم اکنون که حق به اهلش باز گشته و به جایگاه اصلی منتقل شده چرا کوتاهی و سستی و پراکندگی دارید و قدر این نعمت عظیم را نمیشناسید؟» (اَلآنَ اِذْ رَجَعَ الْحَقُ اِلی اَهْلِهِ وَ نُقِلَ اِلَی مُنْتَقَلِهِ). (۲۰)
از آنچه در بالا درباره وصیّت و وراثت گفته شد به خوبی روشن میشود که منظور از حق در این جا همان حقّ خلافت و ولایت است که اهل بیت نسبت به آن از همه شایستهتر بودند و در واقع قبایی بود که تنها به قامت آنها راست میآمد.
***
نکته ها:
۱– عظمت اهل بیت در قرآن و روایات اسلامی
تعبیراتی که در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی درباره اهل بیت آمده، بسیار والا و شگفت انگیز است.
آیه تطهیر به روشنی میگوید که اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) از هر پلیدی و آلودگی پاک و منزّه و به تعبیری دیگر معصومند «اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِرَکُمْ تَطْهیراً». (۲۱)
آیه مباهله، علی (علیه السلام) را به منزله نفس نفیس و جان پاک پیغمبر، و فاطمه زهرا و فرزندان آنها، حسن و حسین، را نزدیکترین افراد به آن حضرت و مقرّبترین اشخاص نزد خداوند میشمرد که دعایشان در پیشگاه او مستجاب است. (۲۲)
آیه تبلیغ، ابلاغ ولایت علی (علیه السلام) را از بزرگترین مأموریّتهای پیامبر (صلی الله علیه وآله) میشمرد و قرین رسالت قرار میدهد تا آن جا که میگوید: «وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَغْتَ رِسالَتَهُ؛ اگر ابلاغ نکنی رسالت او را ابلاغ نکردهای»! (۲۳)
آیات فراوان دیگر که وارد شدن در شرح آنها در این مختصر مناسب نیست، به علاوه، در کتب فراوانی با ذکر منابع و مدارک دقیق آنها از کتب اهل سنت تشریح شده است. (۲۴)
در روایات اسلامی مخصوصاً روایاتی که در صحّاح ستّه (کتب شش گانهای که معروفترین منابع حدیث اهل سنّت است) وارد شده، آن قدر فضایل و مناقب درباره اهل بیت ذکر شده که بالاتر از آن تصوّر نمیشود و بعضی از دانشمندان آن را در چند جلد کتاب خلاصه کردهاند (۲۵) و بعضی، مجموع این روایات را که در منابع مختلف اسلامی (از طریق اهل سنّت) آمده، در دهها جلد گردآوری نمودهاند. (۲۶) ولی با نهایت تأسف، فشارهای قدرتهای حاکم بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) چنان زیاد بود که عظمت مقام اهل بیت در میان مردم ناشناخته ماند.
کسانی که اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) را از رسیدن به حقّ خود بعد از رحلت آن حضرت منع کردند اجازه ندادند فضایل آنها در میان مردم منتشر شود و از آن بیشتر در عصر خلفای اموی و عبّاسی، کمتر به کسی اجازه میدادند که زبان به شرح فضایل آنها بگشاید و از عظمت مقام آنها سخن بگوید بلکه گاه، ذکر یکی از فضایل آنها سر گوینده را بر باد میداد و یا سبب زندانهای طولانی میشد. امّا خدا میخواست این حقایق لابه لای کتب اسلامی باقی بماند و همچون آفتاب بدرخشد و برای کسانی که میخواهند در برابر واقعیّات، سر تعظیم فرود آوردند ذخیره شود.
در این جا انسان به یاد گفته ابن ابی الحدید میافتد که میگوید:
چه بگویم درباره مرد بزرگی که دشمنانش اعتراف به فضیلت او داشتهاند و هرگز نتوانستهاند مناقب و فضایل او را کتمان کنند و از طرفی میدانیم بنی امیّه بر تمام جهان اسلام تسلّط یافتند و با تمام قدرت و با هر حیلهای سعی در خاموش کردن نور او و تشویق بر جعل اخبار در معایب او داشتند و او را بر فراز تمام منابر سبّ و دشنام دادند و ستایش کنندگان او را تهدید به مرگ کرده بلکه زندانی کرده و کشتند و حتّی اجازه ندادند یک حدیث در فضیلت او نقل شود و نامی از او برده شود، یا کسی را به نام او بنامند؛ ولی با این حال جز بر بلندی مقام او افزوده نشد… و هرچه بیشتر کتمان میکردند عطر فضایل او بیشتر منتشر میشد و همچون آفتاب بود که هرگز نور آن با کف دست پوشانده نمیشود و همانند روشنایی روز که اگر یک چشم از آن محجوب بماند چشمهای فراوانی آن را میبینند. (۲۷)
همین معنا به صورت فشردهتر و گویاتر در بعضی از کتب، از امام شافعی نقل شده است که میگوید: در شگفتم از مردی که دشمنانش فضایل او را از روی حسد کتمان کردند و دوستانش از ترس، ولی با این حال شرق و غرب جهان را پر کرده است. (۲۸) شبیه همین مضمون از عامربن عبدالله بن زبیر نقل شده است. (۲۹)
۲– توجیهات نامناسب
قابل توجّه این که ابن ابی الحدید، در شرح نهج البلاغه خود هنگامی که به جمله «اَلاَنَ اِذْ رَجَعَ الحَقُ اِلی اَهْلِهِ…» میرسد، میگوید:
«مفهوم این سخن این است که حقّ قبل از این زمان، در غیر اهلش بوده ولی ما این سخن را تأویل و توجیه میکنیم بر خلاف آنچه امامیّه میگویند و میگوییم: بیشک آن حضرت از همه اولی و شایستهتر برای امر خلافت بود نه به عنوان این که نصّی از پیامبر (صلی الله علیه وآله) وارد شده باشد بلکه به عنوان افضلیّت، چرا که او برترین انسان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و شایستهترین فرد از میان تمام مسلمانان نسبت به خلافت بود ولی او حق خود را به خاطر مصلحتی ترک کرده بود زیرا او و سایر مسلمین پیش بینی میکردند که تنش و اضطرابی در اسلام و نشر آن پیدا خواهد شد چرا که عرب نسبت به او حسد میورزید و کینه او را در دل داشت و جایز است کسی که شایستهتر برای امری است و آن را ترک نموده و بعد به آن بازگشته بگوید: «قَدْ رَجَعَ الأَمْرُ اِلی اَهْلِهِ…؛ کار به اهلش بازگشت». (۳۰)
به یقین پیشداوریها مانع از این شده است که مفهوم چنین کلام روشنی پذیرفته شود زیرا اگر علی (علیه السلام) میخواست بفرماید: پیش از این، حق به دست اهلش سپرده نشده بود و اکنون به دست اهلش رسیده و به محل شایسته خود بازگشته است چه عبارتی از این روشنتر، ممکن بود بگوید.
این از یکسو، از سوی دیگر میدانیم این جمله که عرب نسبت به او حسد میورزید و عداوت داشت سخنی بیاساس است. آری تنها گروه کوچکی که از بازماندگان سران شرک و کفر بودند چنین حالتی را داشتند و به تعبیری دیگر جمعی از سران قریش و سران یهود و منافقین که ضربات او را در جنگهای بدر و خیبر و حنین چشیده بودند، عداوت او را در دل داشتند ولی تودههای مردم به او عشق میورزیدند. لذا در حدیث معروفی که در منابع معتبر اسلامی آمده است میخوانیم که پیامبر (صلی الله علیه وآله) خطاب به علی (علیه السلام) کرد و دست بر شانه او زد و فرمود: «لا یُبْغِضُکَ اِلاّ مُنافِق؛ تنها منافقان با تو دشمنی دارند» (۳۱) و در صحیح ترمذی که از معروفترین منابع اهل سنت است از ابوسعید خدری نقل شده است که گفت: «اِنّا کُنّا لَنَعْرِفُ الْمُنافِقینَ بِبُغْضِهِمْ عَلیَ بْنَ اَبی طالِب؛ ما منافقان را از طریق دشمنی با علی بن ابی طالب میشناختیم». (۳۲) آیا ابن ابی الحدید راضی میشود که اکثریّت مسلمین آن روز را از منافقان بشمارد؟ و باز به همین دلیل میبینیم استقبالی که از خلافت علی (علیه السلام) و بیعت با او شد از هیچ یک از خلفا نشد در حالی که معاصران او و بیعت کنندگان با وی غالباً همان صحابه پیامبر (صلی الله علیه وآله) یا فرزندان آنها بودند و این در واقع عذر ناموجّهی است که برای عدم تسلیم در برابر واقعیّت ذکر شده است.
امّا در مورد این که میگوید نصّی بر خلافت و ولایت او نرسیده است، این سخنی است دور از واقعیّت که در جای خود آن را اثبات نمودهایم. (۳۳)
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- رژه مشترک نیروهای مسلح در اراک
- جشن دختران «مثل ستاره» در اراک برگزار میشود
- بانوی اراکی نایب قهرمان جهان شد
- جشنواره باغ گلهای لاله در اراک
- موافقت اولیه برای حمایت از پروژه 8112 واحدی
- سعدی بزرگترین پیامآوران صلح
- قاچاق کالا؛ چالشی برای اقتصاد و امنیت
- اجلاسیه شهدای دانشجو معلم در اراک برگزار میشود
- یک خبر موثق از عمان
- حق برادری را ادا کنید
- فرماندار تفرش معرفی شد
- تجمع دانشجویان در حمایت از مردم غزه
- کاروان عزاداری شهادت امام صادق (ع) در اراک
- مسائل کشور را به گفتگوها گره نزنیم
- یادواره شهدای ارتش اراک برگزار میشود
- حضرت معصومه (س) الگوی شجاعت
- حذف سوداگری؛ گامی بلند به سوی عدالت اقتصادی
- بازدید استاندار مرکزی از ماشینسازی اراک
- سرمازدگی محصولات کشاورزی در فراهان
- مکانیابی پروژه ۸۱۰۰ واحدی اراک مطابق قانون است
آخرین اخبار
- سلاح مومن تقوا است
- سوره «نوح» آیه 1 تا 28
- صادرات ۲ میلیون تن کالا از استان مرکزی
- صادرات غیر نفتی در مسیر رشد ۲۳ درصدی
- آغاز بکار پاتوق «ریحانههای زینبی» در ساوه
- صادرات ۱/۶ میلیارد دلاری استان مرکزی
- ثبات قوانین، کلید موفقیت در بازارهای جهانی است
- ایثار و همدلی ستون اصلی فعالیتهای جهادی است
- تعطیلی پنجشنبههای استان مرکزی
- حمایت کامل از برنامههای آموزشی دفاعی دانشآموزان
- عملیات احداث نیروگاه خورشیدی در شازند آغاز شد
- ارتباط ریلی امیرکبیر به شبکه سراسری نزدیکتر شد
- پارک جدید بانوان در اراک احداث میشود
- طرح جوانههای صالحین در استان مرکزی اجرا میشود
- آلومینیوم به مصاف تیم ششم لیگ برتر میرود
- تأخیر در معرفی وزیر اقتصاد موجب فرصتسوزی میشود
- نگران بمب هستهای
- اصلاح نرخ خوراک، سودآوری پتروشیمی را متحول کرد
- افتتاح کتابخانه سیار روستایی شهرستان فراهان
- موشکهای یمنی کابوس شهرکنشینان صهیونیستی شده است
- اینتر با درخشش مهدی طارمی فینالیست شد
- بارش باران و کاهش نسبی دما در کشور
- آئین بزرگداشت هفته معلم در تفرش
- وصف اهل بیت (ع)
- امام رضا (ع) گفتمان اسلامی را تقویت کرد
- صبر و شکیبایی یکی از نشانههای ایمان است
- سوره «معارج» آیه 1 تا ۴۴
- تجدید میثاق تیم فوتبال امید آلومینیوم با شهدا
- سگگردانی، تهدیدی بهداشتی و امنیتی برای شهروندان
- ۱۴ دستگاه ماینر غیرمجاز در اراک کشف شد
- مشاهده بیشتر