درباره نویسنده
خطبه 59 نهجالبلاغه؛
یاران سست عناصر

حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه از یاران سست عناصر گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را میخوانیم.
فَیَا عَجَباً عَجَباً، وَ اللَّهِ یُمِیتُ الْقَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ عَلَی بَاطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ، فَقُبْحاً لَکُمْ وَ تَرَحاً حِینَ صِرْتُمْ غَرَضاً یُرْمَی یُغَارُ عَلَیْکُمْ وَ لَا تُغِیرُونَ وَ تُغْزَوْنَ وَ لَا تَغْزُونَ وَ یُعْصَی اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ؛ فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ إِلَیْهِمْ فِی أَیَّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ هَذِهِ حَمَارَّةُ الْقَیْظِ أَمْهِلْنَا یُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ وَ إِذَا أَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ إِلَیْهِمْ فِی الشِّتَاءِ قُلْتُمْ هَذِهِ صَبَارَّةُ الْقُرِّ أَمْهِلْنَا یَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ؛ کُلُّ هَذَا فِرَاراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ، فَإِذَا کُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّیْفِ أَفَرُ.
ترجمه:
ای شگفتا، به خدا سوگند، که همدست بودن این قوم با یکدیگر با آنکه بر باطلاند -و جدایی شما از یکدیگر- با آنکه بر حقید- دل را میمیراند و اندوه را بر آدمی چیره میسازد.
وقتی مینگرم که شما را آماج تاخت و تاز خود قرار میدهند و از جای نمیجنبید، بر شما میتازند و شما برای پیکار دست فرا نمیکنید، میگویم، کهای قباحت و ذلت نصیبتان باد خدا را معصیت میکنند و شما بدان خشنودید.
چون در گرمای تابستان به کارزارتان فراخوانم، میگویید که در این گرمای سخت چه جای نبرد است، مهلتمان ده تا گرما فروکش کند و، چون در سرمای زمستان به کارزارتان فراخوانم، میگویید که در این سورت سرما، چه جای نبرد است مهلتمان ده تا سورت سرما بشکند. این همه که از سرما و گرما میگریزید، به خدا قسم از شمشیر گریزانترید.
شرح:
در این بخش از خطبه، امام به تحلیل دیگری درباره عوامل شکست و عقب نشینی مردم کوفه و عراق، توأم با ملامت و سرزنش میپردازد، باشد که با این بیان روح خفته آنها را بیدار کند و پیش از آن که اوضاع کشور آنها، بدتر شود بپا خیزند و به دفع دشمن بپردازند.
نخست میفرماید: «شگفتا، شگفتا! به خدا سوگند! قلب را میمیراند و غم و اندوه را (به روح انسان) سرازیر میکند که آنها (شامیان غارتگر) در مسیر باطل خود، چنین متّحدند و شما، در طریق حقّتان، این گونه پراکنده و متفرّق؛ «فَیَا عَجَباً! (۱) عَجَباً – وَ اللهِ – یُمِیتُ القَلْبَ وَ یَجْلِبُ الْهَمَّ مِنِ اجْتِمَاعِ هؤُلاَءِ القَوْمِ عَلَی بَاطِلِهمْ، وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِکُمْ!»
همیشه، تعجّب و شگفتی، از اموری است که با جریان طبیعی، سازگار نیست و علل ناشناخته یا نامأنوسی دارد. طبیعت امر چنین اقتضا میکند که طرفداران حق به خاطر ایمان محکمی که به آن دارند، محکم بایستند و از آن دفاع کنند، ولی طرفداران باطل چون انگیزه نیرومندی برای دفاع از آن ندارند، نسبت به حمایت از آن سست و ناتوان باشند، ولی اگر دیدیم طرفداران حق پراکنده و بیاراده و سست و ضعیفند، امّا طرفداران باطل متّحد و منسجم و در راه خود مصمّم هستند، سبب شگفتی میشود.
اهل عراق، پیشوایشان علی (علیه السلام) بود که گذشته از وصیّت مُسَلّم پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) درباره ولایت او، همه مردم مکّه و مدینه، از مهاجران و انصار و غیر آنها و غالب مناطق دیگر، با او بیعت کردند و دلائل حقّانیتش، از افکار و اعمال و زهد و عدالتش نمایان بود، امّا غارتگران شام به دنبال مردی طغیانگر و جاه طلب که سوابق زشت خاندان او در اسلام و جاهلیت، بر کسی پوشیده نبود، سر به شورش در برابر امام بر حق برداشته بودند با این حال آیا جای تعجّب نیست که آنها پشت سر پیشوای خود بایستند و اینها این چنین پیمان شکنی کنند؟!
اینجاست که امام، شدیداً ناراحت میشود و آنها را زیر شلاّق سرزنش و ملامت میگذارند؛ چرا که سزاوار چنین سرزنش تند و تلخی بودند، میفرماید: «روی شما زشت باد! و همواره غم و اندوه قرینتان باشد! چرا که (آن چنان سستی و پراکندگی به دشمن نشان دادید که) هدف تیرها قرار گرفتهاید؛ (فَقُبْحاً لَکُمْ وَ تَرَحاً(۲)، حِینَ صِرْتُمْ غَرَضاً یُرمَی).
پی درپی، به شما حمله میکنند و شما به حمله متقابل دست نمیزنید، (یُغَارُ عَلَیْکُمْ وَ لاَتُغِیرُونَ).
با شما میجنگند و شما، با آنها پیکار نمیکنید! (وَ تُغْزَونَ وَ لاتَغْزُونَ).
آشکارا، معصیت خدا میشود و شما با اعمال نادرستتان به آن رضایت میدهید! (وَ یُعْصَی اللهُ وَ تَرْضَوْنَ!).
در واقع امام (علیه السلام) دلیل سرزنش خود را نسبت به آنان، در این چند چیز خلاصه میکند که ریشه همه یک امر است و آن سستی و تنبلی و بیتفاوتی به خرج دادن است تا آنجا که دشمن، چنان جسور میشود که پی درپی حمله میکند غارت میکند، و خون بیگناهان را میریزد و آنها تماشاچی این صحنههای غم انگیز و زشت و ناروا هستند!
سپس امام (علیه السلام) انگشت روی یک دلیل روشن بر محکومیت آنان، به خاطر سستی و بیارادگی و ضعف و ناتوانیشان گذارده، میفرماید: «هرگاه در ایّام تابستان، فرمان حرکت به سوی دشمن را دادم، گفتید: «اکنون، شدّت گرما است؛ اندکی ما را مهلت ده تا سوز گرما فرونشیند»! و اگر در زمستان، این دستور را به شما دادم، گفتید: «اکنون، هوا فوق العاده سرد است، بگذار سوز سرما آرام گیرد! (فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ إِلَیْهِمْ فِی أَیَّامِ الحَرِّ قُلْتُمْ: هذِهِ حَمَارَّةُ(۱) الْقَیْظِ (۲)؛ أَمْهِلْنَا یُسَبَّخُ (۳) عَنَّا الحَرُّ. وَ إِذَا أَمَرْتُکُمْ بِالسَّیْرِ إِلَیْهِمْ فِی الشِّتَاءِ، قُلْتُمْ: هذِهِ صَبَارَّةُ (۴) الْقُرِّ، أَمْهِلْنَا یَنْسَلِخْ (۵) عَنَا الْبَرْدُ! )
ولی همه اینها، بهانههایی است برای فرار از گرما و سرما؛ (کُلُّ هذا فِراراً مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِ). (۶)
جایی که از سرما و گرما (این همه وحشت دارید) و فرار میکنید، به خدا سوگند! از شمشیر (دشمن) بیشتر (وحشت دارید و) فرار خواهید کرد؛ (فَإِذَا کُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ، فَأَنْتُمْ – وَ اللهِ – مِنَ السَّیْفِ أَفَرُ!)
گویی میدان جنگ باید در فصل بهار باشد، آن هم در میان دشتهای پر از گل و مرغزارها، همراه پرندگان خواننده و چشمه سارها و نسیمِ لطیف و روح افزا! آن گاه سربازان بنشینند و دشمنان را با اشاره چشم و ابرو بر خاک بیندازند!
این بیخبران، تاریخ اسلام را که زمان چندانی از آن نگذشته بود، به کلّی، فراموش کرده بودند که یاران پیامبر فاصله میان مدینه و میدان تبوک را در آن گرمای سوزان تابستانِ بیابان حجاز با پای برهنه روی سنگهای تفتیده از تابشِ آفتاب، با نداشتن آب و آذوقه کافی پیمودند و در جنگهای دیگر نیز سختترین ناملایمات را تحمّل کردند و مانند شیر ژیان، بر دشمن حمله کردند! اگر آنها میخواستند مانند کوفیان سستْ عنصر، ملاحظه سرما و گرما کنند، هرگز درختِ تنومند اسلام بارور نمیشد و به ثمر نمینشست. نه تنها در اسلام بلکه در هیچ نقطهای از دنیا، سربازان سُست و نازپرورده و ترسو و پراکنده پیروز نشدند، بلکه همیشه، ذلیل و حقیر و شکست خورده بودند.
در واقع سخن آنها، شباهت زیادی با سخن کفّار و منافقان داشت که میگفتند: (لاتَنْفَرِوا فِی الْحَرِّ)؛ «در گرمای تابستان (به سوی میدان جهاد) حرکت نکنید!» که قرآن، در پاسخ آنها میگوید: «قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أشَدُ حَرّاً لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ»؛ بگو: آتش دوزخ از این گرمتر است، اگر میدانستند. (۹)
در واقع، کوفیان که با این گونه اظهارات واهی، از جهاد با دشمن خونخوار و سنگدل، طفره میرفتند، گرفتار نوعی نفاق بودند، نفاقی که از ضعف ایمان آنها به مبانی اسلام و پیشوایشان، امیرمؤمنان علی (علیه السلام) سرچشمه میگرفت.
به هر حال، مجاهدان واقعی که در صحنههای نبرد میجنگند و میجوشند و میخروشند و پیروز میشوند، کسانی هستند که نه به مشکلات آب و هوا میاندیشند و نه به مشکلات مسیر راه و میدان نبرد. بیشک، اگر دشمن، احساس کند که جنگجویان مخالف، مثلا از جنگیدن در سوز سرما و گرما پرهیز دارند، درست حمله خود را در همان زمان شروع میکند و با استفاده از این نقطه ضعف، وسیله پیروزی خویش را فراهم میسازد.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- «علی فاضلی» نایبقهرمان مسابقات قویترین مردان شد
- آخرین وضعیت پروژه ۸۱۰۰ واحدی مسکن ملی
- برگزاری اجتماعات یادگیری معلمان
- تلخ و شیرینهای ۴ ساله خانه ملت!
- دادستان جدید خمین معرفی شد
- حادثه تلخ بمباران شهر اراک در دوران دفاعمقدس
- مسیرهای راهپیمایی روز قدس در استان مرکزی
- مجتمع آب سنگین خنداب را بیشتر بشناسید
- «حسین افضلی» بازرس کل استان مرکزی شد
- تأثیر هوش مصنوعی در تکامل دین
آخرین اخبار
- پاسخ کوبنده به هرگونه تجاوز به خاک ایران
- دعوت بانوی دوچرخهسوار مرکزی به تیم ملی
- مقاومت قهرمانانه سبب تسلیم دشمن شد
- آتشبس تنها با فروپاشی رژیم صهیونیستی معنا دارد
- قیمت تمامشده گوشت، واقعیتی انکارناپذیر است
- فراهان به کارگاه عمرانی تبدیل شده است
- تجمع رهروان زینبی در کمیجان
- رژیمصهیونیستی در برابر اراده ملت ایران شکست خورد
- پرچم فلسطین شوی فوتبالی ترامپ را خراب کرد
- رگبار و باد شدید در ۹ استان کشور
- مشاهده بیشتر