درباره نویسنده
خطبه 72 نهجالبلاغه؛
نبرد دائمی با باطل

حضرت علی علیهالسلام در نهجالبلاغه از نبرد دائمی با باطل گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را میخوانیم.
فضلُ علی:
أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ کُنْتُ لَفِی سَاقَتِهَا حَتَّی [وَلَّتْ] تَوَلَّتْ بِحَذَافِیرِهَا مَا [ضَعُفْتُ] عَجَزْتُ وَ لَا جَبُنْتُ، وَ إِنَّ مَسِیرِی هَذَا لِمِثْلِهَا فَلَأَنْقُبَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّی یَخْرُجَ الْحَقُ مِنْ جَنْبِهِ.
توبیخ الخارجین علیه:
مَا لِی وَ لِقُرَیْشٍ، وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ کَافِرِینَ وَ لَأُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِینَ وَ إِنِّی لَصَاحِبُهُمْ بِالْأَمْسِ کَمَا أَنَا صَاحِبُهُمُ الْیَوْمَ، وَ اللَّهِ مَا تَنْقِمُ مِنَّا قُرَیْشٌ إِلَّا أَنَّ اللَّهَ اخْتَارَنَا عَلَیْهِمْ فَأَدْخَلْنَاهُمْ فِی حَیِّزِنَا فَکَانُوا کَمَا قَالَ الْأَوَلُ:
أَدَمْتَ لَعَمْرِی شُرْبَکَ الْمَحْضَ صَابِحاً وَ أَکْلَکَ بِالزُّبْدِ الْمُقَشَرَةَ الْبُجْرَا
وَ نَحْنُ وَهَبْنَاکَ الْعَلَاءَ وَ لَمْ تَکُنْ عَلِیّاً وَ حُطْنَا حَوْلَکَ الْجُرْدَ وَ السُمْرَا
ترجمه:
به خدا سوگند، که من از افراد سپاه او بودم و بودم تا همه دشمنان روی به واپس کردند و من نه ناتوانی نمودم و نه بیم به دل راه دادم. اکنون در این راه هم که میروم همانند راهی است که با رسول الله(ص) رفته بودم. امروز هم، باطل را برمی درم تا چهره حق از پهلوی آن آشکار شود.
مرا با قریش چه کار! به خدا سوگند آن زمانها که کافر بودند، با ایشان پیکار کردم، اکنون نیز که گمراه شدهاند، با ایشان پیکار میکنم. و همان گونه، که در زمان رسول الله(ص) هم نبرد آنان بودم امروز نیز هم نبرد ایشانم.
شرح:
سپس امام (علیه السلام) در ادامه این سخن میافزاید: به خدا سوگند! من به دنبال این لشکر بودم و آنها را به پیشروی وامی داشتم تا گروه طرفداران باطل، به طور کامل عقب نشینی کردند (و حقْ ظاهر و پیروز گشت)؛ (أَمَا وَاللهِ إنْ کُنْتُ لَفِی سَاقَتِهَا(۱) حَتَّی تَوَلَتْ بِحَذَافِیرِهَا) (۲).
در مواردی که لشکریان تازه کارند و یا دشمن نیرومند و قوی است و احتمال عقب نشینی در آنان میرود، فرماندهِ لشکر، بعضی از معاونان شجاع و آگاه خود را در دنبال لشکر قرار میدهد که آنها را تشویق به پیشروی و حرکت به سوی جلو کنند و از عقب نشینی احتمالی آنها جلوگیری کنند، در واقع لشکرهای مهم مانند یک ناقه سواری است که در گذرگاههای سخت، باید یک نفر زمام آنها را در دست بگیرد و دیگری از پشت سر به جلو براند تا از آن گذرگاه مشکل به سلامت بگذرد. گویا سخن امام در اینجا، اشاره به همین نکته باشد که پیامبر این وظیفه را بر عهده من گذارده بود که لشکر تازه کار اسلام را در برابر انبوه مشکلات و خطراتی که در پیش دارند به جلو برانم. یا این که اشاره به این است که من و پیامبر، هر دو در پشت سر این لشکر قرار داشتیم و آنها را به پیش میراندیم (به قرینه جمله «فَساقَ النّاس»).
در هر حال همه اینها اشاره دارد به عصر قیام پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و نقش بسیار مهمی که علی (علیه السلام) در پیروزی لشکر اسلام بر کفر داشت.
و حضرت برای این که اثبات کند که وظیفه خود را به خوبی انجام داد، میفرماید: «من در انجام این وظیفه هرگز ناتوان نشدم و ترس به خود راه ندادم. (مَا عَجَزْتُ وَ لاَ جَبُنْتُ).»
بدیهی است که عقب نشینی یا به خاطر عجز و ناتوانی است و یا ترس و وحشت در عین داشتن قدرت، و هنگامی که امام میفرماید: «نه عاجز و ناتوان شدم و نه ترسیدم»، اشاره به این میکند که هیچ یک از عوامل ضعف و ناتوانی در من نبود.
سپس حضرت این مقدمه را به ذی المقدّمهای که هدف نهایی امام را تشکیل میدهد، مربوط میسازد و میفرماید: «هم اکنون مسیر من (در حرکت به سوی میدان جنگ جمل) نیز به سوی همان هدف است؛ (وَ إِنَ مَسِیرِی هذَا لِمثْلِهَا).
آری، امام در این بیان اشاره به یک نکته مهم میکند و آن این که امّت اسلامی در آن زمان برگشت به سوی افکار و برنامهها و سنن جاهلی را شروع کرده بود و هر روز از مسیر پیغمبر و اسلام و قرآن فاصله بیشتری میگرفت که یک نمونه آن، حرکت ظالمانه آتش افروزان جنگ جمل برای کسب قدرت، همراه با شکستن بیعت و ریختن خون مسلمانان است.
امام میخواست این عقب گرد به سوی جاهلیت را در هم بشکند و باز، رسالت تاریخی خود را در حمایت از انقلاب اسلام، تجدید کند.
به همین دلیل در دنباله این سخن میافزاید: به خدا سوگند! من باطل را میشکافم تا حق از پهلوی آن خارج گردد. (فَلاََنْقُبَنَّ(۳) الْبَاطِلَ حَتّی یَخْرُجَ الْحَقُ مِنْ جَنْبِهِ).
با توجه به این که «أَنْقُبَنَ» از مادّه «نقب» به معنای «سوراخ کردن و شکافتن و گشودن چیزی» است، این تعبیر اشاره به این حقیقت دارد که تا پردههای باطل شکافته نشود، حقْ ظهور و بروز نمیکند.
به تعبیر دیگر، باطل همیشه سعی دارد تا پوششی بر روی حق بیفکند و آن را مخفی و مکتوم سازد. هنگامی که پردههای باطل شکافته شد، نور حق و جلوه واقعیّت، برای همگان آشکار میگردد.
این تعبیر ممکن است که اشاره به نکته دیگری نیز باشد و آن این که اساس جهان بر حق است و در باطن هر موجودی حق نهفته شده است، به ویژه در فطرت هر انسانی نور حق قرار گرفته است، ولی باطل امر عارضی است که چهره حق را میپوشاند.
هرگاه این امر عارضی کنار رود، چهره حق از درون اشیا ظاهر میشود و هرگاه تعلیمات گمراه کننده از میان برداشته شود، نور فطرت انسانی پرتوافکن میگردد.
همان گونه که در آغاز خطبه گفته شد، محتوای این خطبه با تعبیراتی که مختصری با تعبیرات این خطبه متفاوت است، در خطبه ۱۰۴ نیز آمده است، در آنجا میفرماید:
(وَ أَیمُ اللهِ! لَأَبْقُرَنَّ الْباطِلَ حتّی أُخْرِجَ الْحَقَ مِن خاصِرَتِهِ)؛ به خدا سوگند! من، (پرده) باطل را میشکافم، تا حق را از پهلوی آن بیرون کشم.
قریش از من چه میخواهد؟!
در این بخش از خطبه، امام (علیه السلام) به روابط خود با قریش در گذشته و حال میپردازد؛ زیرا این خطبه در آستانه جنگ جمل ایراد شده و میدانیم که آتش افروزان جنگ جمل طلحه و زبیر و افراد دیگری از کینه توزان قریش بودهاند، که آشکارا یا در پشت صحنه حرکت این جنگ را اداره میکردند.
به همین دلیل امام (علیه السلام) به عنوان یک هشدار این سخنان را ایراد میکند، تا مردم از انگیزههای واقعی جنگ جمل آگاه شوند، نخست میفرماید: «قریش از من چه میخواهد؟»
به خدا سوگند! هنگامی که کافر بودند با آنها جنگیدم و اکنون که (بعد از قبول اسلام) منحرف شدهاند باز با آنها میجنگم، (تا به راه خدا برگردند)؛ (مالِی وَ لِقُرَیْش؟ وَ اللهِ! لَقَدْ قاتَلْتُهُمْ کافِرِینَ وَ لاَُقاتِلَنَهُمْ مَفْتُونِینَ) (۴).
آری آنها در آغاز، مشرک بودند و با دعوت پیامبر و شمشیر علی (علیه السلام) به اسلام پیوستند، ولی بعد از این رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به خاطر جاه طلبیها، تدریجاً از حق، فاصله گرفتند تا آنجا که با جانشین رسول خدا، علی (علیه السلام) که خودشان نیز با او بیعت کرده بودند، به مقابله برخاستند.
«مفتون» از مادّه «فتن» به معنای «فریب و انحراف» و گاه به معنای «شرک و کفر» آمده است و ممکن است که در جمله مورد بحث نیز اشاره به انحراف آنها از اسلام به سوی کفر باشد.
در روایاتی که از پیغمبر اکرم نقل شده، میخوانیم که آن حضرت به علی (علیه السلام) فرمود: «یا عَلیُ! حَرْبُکَ حَرْبیْ وَ سِلْمُکَ سِلْمی؛ جنگ با تو مانند جنگ با من است و صلح با تو مانند صلح با من است» (۵).
مطابق این بیان، کسانی که با آن حضرت در میدانهای جنگ جمل و صفین و نهروان به مقابله برخاستند از اسلام بیرون رفتند؛ زیرا بیشک کسانی که با پیامبر به مقابله برخاستند کافر بودند.
در اینجا ممکن است این سؤال پیش آید که اگر چنین است، میبایست لشکر پیروزمند علی (علیه السلام) در جمل، مخالفان را به اسارت گرفته باشد و اموالشان جزء غنائم جنگی گردد، در حالی که امام هرگز با آنها این معامله را نکرد؟
در پاسخ گفتهاند که امام حق داشت چنین کاری را بکند، ولی روی ملاحظاتی، از قبیل ملاحظه شرائط زمان و مکان، از این کار صرف نظر کرد.
اضافه بر این لزومی ندارد که همه کفّار احکامشان یکسان باشد و ممکن است این گروه از مسلمانان که بر امام زمانشان خروج میکنند و کافر میشوند، از حکم اسارت و گرفتن اموالشان به عنوان غنائم جنگی، مستثنا باشند.
در بعضی از روایات آمده است که مروان بن حکم میگوید: هنگامی که علی (علیه السلام) ما را در بصره شکست داد، اموال مردم را به آنها باز گرداند. هر کس اقامه بیّنه و شاهدی میکرد، اموالش را به او میداد و هر کس اقامّه بیّنه و شاهدی نمیکرد، او را سوگند میداد. کسی عرض کرد: ای امیرمؤمنان! غنائم و اسیران را در میان ما تقسیم کن! امام، پاسخی نداد. هنگامی که اصرار کردند حضرت (برآشفت) و فرمود: «أیُّکُمْ یَأْخُذُ اُمَهُ فِی سَهْمِهِ؛ کدامیک از شما مادرش را (اشاره به عایشه است) در سهم خود میپذیرد»؟ (۶)
از بعضی از روایات نیز استفاده میشود که علی (علیه السلام) اهل بصره را مشمول منّت و عفو خود قرارداده، همان گونه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) با اهل مکّه بعد از فتح آن، چنین معاملهای کرد.
نیز استفاده میشود که او میخواست این مسأله به صورت یک سنّت در نیاید، زیرا، میدانست در آینده شیعیان او تحت فشار ظالمان قرار میگیرند و ممکن است که با آنان چنین معاملهای شود. (۷)
به هر حال منظور امام از این سخن، این است که او نسبت به قریش هیچ گونه کینه و عداوت خاصّی ندارد و اگر آنها بذر حسادت و عداوت در دلهای خود پاشیدهاند، به خاطر آن است که امام، در میدانهای نبرد حق و باطل، در آغاز اسلام در برابر آنها ایستاد و این چیزی جز اجرای فرمان خدا نبود و در جنگ جمل نیز جز اجرای حکم حق نظری نداشت.
حضرت سپس در ادامه این سخن میافزاید: «اینها نباید فراموش کنند که من همان کسی هستم که دیروز (در غزوات اسلامی) با آنها (و در برابر آنان) بودم، همان گونه که امروز نیز در برابر آنها هستم؛ (وَ اِنّی لَصاحِبُهُمْ بِالاْمْسِ کَما أَنَا صاحِبُهُمُ الْیَوْمَ)!
همان بازوی مردافکن و همان شمشیر برّان که ضربات آن را در جنگهای بدر و اُحد و اَحزاب به آنان نشان دادم، امروز نیز در اختیار من است و این در واقع تهدید و پیام گویایی است برای آتش افروزان جنگ جمل.
گاه گفته شده است که این سخن در حق امثال معاویه و عمروعاص (و مروان) صادق است که در جنگهای اسلامی در برابر پیامبر بودند، ولی در حقِ طلحه و زبیر که آتش افروزان اصلی جنگ جمل بودند، صادق نیست؛ زیرا آنها در این جنگها همراه پیامبر بودند.
این سؤال را چنین جواب دادهاند که مرادِ امام شخصِ معیّنی نیست، ولی هدف، بیان این حقیقت است که در عصر رسول خدا، در راه حق به مبارزه با باطل میکوشید و بعد از رسول خدا نیز در همین راه گام برمی دارد (و میدانیم که قریش به صورت گروهی، در آن زمان، در صف نخست مخالفان بودند). (۸)
اضافه بر این درست است که طلحه و زبیر در کنار پیامبر بودند، ولی بسیاری از لشکریان جمل و از جمله مروان از قریش بودند.
حضرت سپس به یکی دیگر از انگیزههای اصلی آتش افروزان جنگ جمل اشاره کرده، میفرماید: به خدا سوگند! قریش از ما انتقام نمیگیرد جز به خاطر این که خداوند ما را از میان آنها برگزیده و (بر آنان مقدّم داشته است)، ولی (با این حال ما) آنها را در زمره خویش داخل کردیم. وَاللهِ! ماتَنْقِمُ مِنّا قُرَیْشٌ اِلاَّ أَنَّ اللهَ اخْتارَنا عَلَیْهِمْ، فَأَدْخَلْناهُمْ فی حَیِزِنا».
سپس میافزاید: «امّا سرانجام همان شد که شاعر گفته است که: به جان خودم سوگند! که هر صبح، از شیر خالص صاف نوشیدی. و به قدر کافی از سر شیر و کره و خرمای بدون هسته خوردی و (از غذاهای لذیذ به طور کامل بهره گرفتی.) ما به تو عظمت بخشیدیم، در حالی که بزرگ نبودی! و در اطراف تو، با اسب و نیزه پاسداری دادیم (و نگهداریات کردیم)، ولی تو قدر این نعمت را نشناختی؛ فَکانُوا کَما قالَ الاَْوَلُ (۹):
أَدَمْتَ لَعَمْرِی شُرْبَکَ الْمَحْضَ (۱۰) صابِحاً *** وَ أَکْلَکَ بِالزُّبْدِ (۱۱) الْمُقَشَرَةَ (۱۲) الْبُجْرا (۱۳)
وَ نَحْنُ وَهَبْناکَ الْعَلاءَ وَ لَمْ تَکُنْ *** عَلِیّاً وَ حُطْنا حَوْلَکَ الْجُرْدَ (۱۴) وَ السُمْرَا (۱۵)
آری، آنها نسبت به ما شدیداً رشک بردند و حسد ورزیدند، ولی این خواست خدا بود که نبوّت و امامت را در میان ما قرار داد، با این حال ما مقابله به مثل نکردیم و به آنها بها دادیم و شخصیت و مقام بخشیدیم و از خطاهایشان درگذشتیم و در برابر دشمنان از آنها حفاظت کردیم، ولی آنها نه تنها قدر این نعمتهای بزرگ را ندانستند، بلکه به روی ما شمشیر کشیدند و به مقابله و جنگ ناجوانمردانه برخاستند.
ما به مقتضای دستور الهی صله رحم با آنها رفتار کردیم و تا آنجا که ممکن بود محبّت کردیم، امّا آنها قطع رحم کردند و به منازعه برخاستند و آتش جنگ جمل را برافروختند تا مسلمانان را در مقابل هم قرار دهند و خونهای ناآگاهان و بیگناهان را بریزند و ویرانیها به بار آوردند.
قریش با این عمل خود، در واقع مانند هر حسود دیگری به حکمت خدا اعتراض دارند.
آنجا که میفرماید: (اَللهُ أعْلَمُ حَیثُ یَجْعَلُ رِسالَتَةُ) (۱۶)؛ خدا آگاهتر است که رسالت و نبوّتش را در کجا و در چه خاندانی قرار دهد».
و نیز میفرماید: (أمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلی مَآ آتاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ اِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً(۱۷)؛ آنها نسبت به مردم، (اشاره به پیغمبر و خاندان او است) که از میان تودههای مردم برخاستند، بر آن چه خدا از فضلش به آنها بخشیده است، حسد میورزند، در حالی که ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت بخشیدیم و حکومت عظیمی به آنها دادیم.
و نیز میفرماید: (قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ اِنَّکَ عَلی کُلِ شَیء قَدیرٌ)؛ (۱۸) بگو: بارالها! مالک حکومتها تویی، به هر کس بخواهی حکومت میبخشی و از هر کس بخواهی میگیری، و هر کس را بخواهی عزّت میدهی و هر که را بخواهی خوار میکنی. تمام خوبیها به دست تو است و تو بر هر چیزی قادری».
بدیهی است که اگر انسان به این اصول قرآنی ایمانی راسخ داشته باشد، هرگز نسبت به کسانی که خداوند بر طبق حکمتش، آنها را مشمول مقام نبوّت و امامت قرار داده، حسد نمیورزد و حکمت خداوند را زیر سؤال نمیبرد.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- «علی فاضلی» نایبقهرمان مسابقات قویترین مردان شد
- آخرین وضعیت پروژه ۸۱۰۰ واحدی مسکن ملی
- برگزاری اجتماعات یادگیری معلمان
- تلخ و شیرینهای ۴ ساله خانه ملت!
- دادستان جدید خمین معرفی شد
- حادثه تلخ بمباران شهر اراک در دوران دفاعمقدس
- مجتمع آب سنگین خنداب را بیشتر بشناسید
- مسیرهای راهپیمایی روز قدس در استان مرکزی
- «حسین افضلی» بازرس کل استان مرکزی شد
- افزایش ۲۲ درصدی نرخ نان در استان مرکزی
آخرین اخبار
- تشییع پیکر مطهر شهدای مردمی خمین
- مردم در زمین دشمن بازی نکنند
- اهداف صدام قطعنامه ۵۹۸ محقق نشد
- هشدار گرمای شدید؛ احتمال تخریب محصولات کشاورزی
- فروش متری مسکن؛ چالشها و پیامدهای اقتصادی
- تقویت زیرساخت فرهنگی با مالیات
- رنکینگ جهانی مهم است
- نبرد دائمی با باطل
- قدرت موشکی ایران دشمن را به زانو درآورد
- مادران شهدا، خدا اجرتان دهد
- مشاهده بیشتر