
امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) در حکمت یکم نهجالبلاغه از حمد و ستایش خدا گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمومنین علی (ع) را میخوانیم.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا یُحْصِی نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ وَ لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ الَّذِی لَا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا یَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ الَّذِی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّیَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُخُورِ مَیَدَانَ أَرْضِهِ.
ترجمه: حمد باد خداوندی را که سخنوران در ثنایش فرو مانند و شمارندگان از شمارش نعمتهایش عاجز آیند و کوشندگان هر چه کوشند، حق نعمتش را آنسان که شایسته اوست، ادا کردن نتوانند.
خداوندی، که اندیشههای دور پرواز او را درک نکنند و زیرکان تیزهوش، به عمق جلال و جبروت او نرسند. خداوندی که فراخنای صفاتش را نه حدّی است و نه نهایتی و وصف جلال و جمال او را سخنی درخور نتوان یافت، که در زمان نگنجد و مدت نپذیرد.
آفریدگان را به قدرت خویش بیافرید و بادهای باران زای را بپراکند تا بشارت باران رحمت او دهند و به صخرههای کوهساران، زمینش را از لرزش بازداشت.
خطبه در یک نگاه:
این خطبه از مهمترین خطبههای نهج البلاغه است که در طلیعه این کتاب بزرگ واقع شده و از نشانههای بارز حسن انتخاب «مرحوم رضی» است.
این خطبه شامل یک دوره جهان بینی اسلامی است که از صفات کمال و جمال خداوند و دقایق عجیبی در این زمینه شروع میشود، سپس به مسأله آفرینش جهان به طور کلی و بعد از آن آفرینش آسمانها و زمین و آن گاه آفرینش فرشتگان، سپس آفرینش آدم(ع) و داستان سجود فرشتگان و مخالفت ابلیس و هبوط آدم(ع) به زمین میپردازد.
در ادامه خطبه از بعثت پیامبران و فلسفه آن و سرانجام از بعثت پیامبر اسلام(ص) و عظمت قرآن مجید و اهمیّت سنّت پیامبر(ص) سخن میگوید و از میان دستورهای اسلامی و به اصطلاح فروع دین، روی مسأله حج به عنوان یک فریضه عظیم الهی و فلسفه و اسرار آن انگشت میگذارد، به طوری که توجّه دقیق به محتوای این خطبه میتواند یک بینش جامع و کلّی نسبت به مهمترین مسائل اسلامی به ما بدهد و بسیاری از مشکلات و پیچیدگیهایی را که در این مسائل وجود دارد، حل کند.
از یک نظر این خطبه به منزله فاتحة الکتاب در قرآن مجید است که فهرستی را از مجموعه مسائلی که در نهج البلاغه مطرح شده است به دست میدهد، چرا که محورهای اصلی مجموعه خطبهها و نامهها و کلمات قصار در این خطبه به گونه فشردهای آمده است. ما این خطبه را به پانزده بخش تقسیم کردهایم و هر بخشی جداگانه مورد بررسی و تفسیر قرار گرفته، سپس در جمع بندی کلّی از مجموع آنها نتیجه گیری میکنیم.
همای بلند پرواز اندیشهها به کُنه ذاتش نرسد!
یک نگاه کوتاه به این فراز از خطبه نشان میدهد که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) دوازده وصف از اوصاف الهی را با انسجام زیبا و نظام جالبی بیان کرده است:
در مرحله اوّل نشان میدهد که چگونه بندگان در مقام مدح و ثنا و شکر خداوند در عمل ناتوانند (در این مرحله به سه وصف اشاره شده است).
در مرحله دوّم این حقیقت را بیان میکند که از نظر اندیشه نیز چگونه انسانها از درک عظمت و کنه ذات او عاجزند (در این مرحله به دو وصف اشاره شده است).
در مرحله سوّم دلیل این مطلب را بازگو میکند که ذات پاک او از هر نظر نامحدود و طبعاً نعمتهایش نیز بیپایان است و عجز ما از درک ذاتش یا ادای حقّش درست به همین دلیل است (در این مرحله به چهار وصف اشاره میفرماید).
سرانجام در مرحله چهارم به جهان آفرینش و مخلوقات او باز میگردد، گویی میخواهد این حقیقت را بیان کند که ذات پاکش را تنها از این طریق باید شناخت و این حداکثر توان و قدرت ماست (و در این قسمت به سه وصف از اوصاف فعل او اشاره شده است).
اینها گواهی میدهد که این معلّم بزرگ عالم بشریّت تعبیراتی را که در خطبه بلند خود انتخاب فرموده همه حساب شده و روی نظام خاصّی بوده است.
با این نگاه اجمالی به تفسیر اوصاف دوازده گانه بالا باز میگردیم:
امام (علیه السلام) سخن را از حمد و ثنای الهی شروع میکند و در برابر آن اظهار عجز کرده، میگوید: «ستایش مخصوص خداوندی است که ستایشگران از مدح و ثنای او عاجز و ناتوانند» (اَلْحَمْدُ للهِِ الَذی لا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقائِلُونَ). (۱)
چرا که اوصاف «کمال» و «جمال» او از حدّ بیرون است. آنچه انسانها و فرشتگان از حمد و مدح او گویند به مقدار معرفت و شناخت خودشان از آن ذات بیمثال است نه به مقدار کمالات او.
هنگامی که شخص پیامبر (صلی الله علیه وآله) که بزرگترین پیامبر الهی است مطابق حدیث مشهور اظهار عجز از معرفت خالق متعال میکند و نغمه «ما عَرَفْناکَ حَقَ مَعْرِفَتِکَ» (۲) را سر میدهد دیگران چگونه میتوانند دعوی معرفت او کنند؟ و هنگامی که انسان از معرفت او عاجز باشد چگونه میتواند حقّ حمد و ستایش او را به جا آورد؟ بنابراین بالاترین حدّ «حمد» ما همان است که مولا فرموده، یعنی اظهار عجز و ناتوانی در برابر حمد و ثنای او کردن و اعتراف به این که هیچ گویندهای توانایی ندارد که بر قلّه حمد و ثنایش عروج کند.
در حدیثی از «امام صادق (علیه السلام)» میخوانیم که: «خداوند به موسی (علیه السلام) وحی فرستاد: ای موسی! حقّ شکر مرا به جا آور. عرض کرد: پروردگارا! چگونه حقّ شکر تو را به جا آورم در حالی که هرگاه شکر تو را به جا آورم، این خود نعمتی است که به من ارزانی فرمودی (و توفیق شکرگزاری دادی و به این ترتیب مشمول نعمت تازهای شدهام که شکر دیگری بر آن لازم است)؟! فرمود: «یا مُوسی اَلآنَ شَکَرْتَنی حینَ عَلِمْتَ اَنَ ذلِکَ مِنّی؛ ای موسی الآن شکر مرا به جا آوری که دانستی این هم از من است (و تو از ادای شکرش ناتوانی)». (۳)
البتّه از یک نظر هنگامی که انسان به طور سربسته میگوید: الحمدلله (هر گونه حمد و ستایش مخصوص خداست) چیزی از مراتب حمد و ستایش باقی نمیماند، مگر این که مخصوص ذات پاک او میشود. به همین جهت در حدیثی میخوانیم که امام صادق (علیه السلام) از مسجد بیرون آمد در حالی که مرکب او گم شده بود، فرمود: «اگر خداوند آن را به من بازگرداند، حقّ شکر او را ادا میکنم، چیزی نگذشت که مرکب امام (علیه السلام) را آوردند در این موقع عرض کرد: الحمدلله! کسی گفت – فدایت شوم – مگر شما نفرمودید حقّ شکر خدا را به جا میآورم؟ امام فرمود: مگر نشنیدی گفتم الحمدلله» (مگر چیزی بالاتر از این است که هر گونه حمد و ستایش را مخصوص او بدانم). (۴)
در توصیف دوّم میفرماید: «و حسابگران (زبردست) هرگز نتوانند نعمتهایش را شماره کنند» (وَ لا یُحْصی نَعْمائَهُ الْعادُونَ).
زیرا نعمتهای مادّی و معنوی، ظاهری و باطنی، فردی و جمعی او از آن برتر و بیشتر است که قابل احصا باشد. بدن یک انسان از سلولها و یاختههای بیحدّ و حصری تشکیل شده (۱۰ میلیون میلیارد به طور متوسّط!) که هر کدام یک موجود زنده است با ساختمان پیچیدهاش و هر یک نعمتی است از نعمتهای پروردگار که شمارش آنها در دهها هزار سال نیز ممکن نیست. وقتی انسان نتواند تنها این بخش کوچک از نعمتهای الهی را شماره کند، چگونه میتواند آن همه نعمتهای بیرونی چه در جنبههای مادّی یا معنوی را شماره کند؟ اصولا ما از همه نعمتهای او آگاه نیستیم که بخواهیم آنها را شماره کنیم؟ بسیاری از نعمتهای او سراسر وجود ما را احاطه کرده و چون هرگز از ما سلب نمیشود، پی به وجود آنها نمیبریم (زیرا وجود نعمت همیشه بعد از فقدان آن شناخته میشود) اضافه بر این، هر قدر دامنه علم و دانش انسان توسعه مییابد، به مواهب جدید و نعمتهای تازهای از خداوند دست مییابد. با این حال باید قبول کرد – همان گونه که مولا میفرماید – حسابگران قادر به احصای نعمتهای او نیستند!
این جمله میتواند به منزله علّتی برای جمله قبل باشد، زیرا وقتی نتوان نعمتهای او را احصا کرد چگونه میتوان مدح و ستایش و حمد او را به جا آورد؟
گرچه متأسفانه گروهی از بیخبران و ستمگران، بسیاری از نعمتهای او را به صورت انحصاری درآورده، یا از طریق اسراف و تبذیر بر باد دادهاند و گروهی از خلق خدا را به زحمت افکندهاند، ولی اینها هرگز دلیل بر محدویّت نعمتهای او نیست.
در سوّمین توصیف میفرماید: «و تلاشگران و کوشش کنندگان حقّ او را ادا نمیکنند (هر چند خود را به بیفکنند)» (وَلا یُؤدّی حَقَّهُ الُمجْتَهِدونَ).
این جمله در حقیقت نتیجهای است از جمله سابق، زیرا وقتی نتوان نعمتهای او را احصا کرد، چگونه میتوان حق او را ادا نمود؟ و به تعبیر دیگر حقّ او به اندازه عظمت ذات اوست و شکر و حمد ما به مقدار توان ناچیز ماست و به همین دلیل این، جوابگوی آن نخواهد بود. نه تنها در مقام عمل از مدح و ثنا و ادای حقّ او عاجزند که در مقام اندیشه و تفکّر نیز از درک ذاتش ناتوانند.
به همین دلیل در ادامه این سخن – ضمن بیان دو وصف دیگر – میفرماید: «همان خدایی که افکار بلند و ژرف اندیش، کنه ذاتش را درک نکنند، و غوّاصان هوشمند دریای علوم و دانشها، دسترسی به کمال هستیش پیدا ننمایند» (اَلَذِی لا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَلا یَنالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ). (۵)
تعبیر به «بُعْدُ الْهِمَمِ وَ غَوْصُ الْفِطَنِ» گویا اشاره به این حقیقت است که اگر افکار بلند در قوس صعودی و اندیشههای قوی در قوس نزولی حرکت کنند، هیچ یک به جایی نمیرسند و از درک کنه ذاتش عاجز و ناتوانند.
سپس در ادامه این سخن، خود امام (علیه السلام) به دلیل آن پرداخته که چرا انسانها از درک کنه ذاتش عاجز و ناتوانند؟ میفرماید: «او کسی است که برای صفاتش حدّی نیست و توصیفی برای بیان اوصافش وجود ندارد، و نه وقت معیّنی و نه سرآمد مشخّصی برای ذات پاک اوست!» (اَلَذی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدّ مَحْدُود، وَ لا نَعْت(۶) مَوْجُود، و لا وَقْت مَعْدُود وَ لا اَجَل (۷) مَمْدُود).
یعنی چگونه ما میتوانیم به کنه ذاتش برسیم در حالی که فکر ما بلکه تمام هستی ما محدود است و جز اشیای محدود را درک نمیکند حال آن که ذات خدا از هر نظر نامحدود و صفات بیپایانش از ازل تا ابد را گرفته، نه حدّی دارد، نه توصیف قابل درکی و نه آغاز و نه پایانی.
نه تنها ذات او که صفات او نیز نامحدود است. علمش نامحدود است و قدرتش بیپایان، چرا که همه اینها عین ذات نامحدود اوست.
به تعبیر دیگر او هستی مطلق است و هیچ قید و شرطی ندارد و اگر قید و شرط و حدّ محدودی به ذاتش راه یابد مرکّب خواهد بود و میدانیم که هر موجود مرکّبی ممکن الوجود است نه واجب الوجود. بنابراین واجب الوجود ذاتی است نامحدود در تمام جهات و به همین دلیل یکتا و یگانه و بینظیر و بیمانند است زیرا دو وجود نامحدود از هر جهت، غیر ممکن است چرا که دوگانگی باعث محدویّت هر دو میشود این یک، فاقد وجود دیگری است و آن هم فاقد وجود این.
پس از اشارهای که در جملههای سابق به صفات جمال و جلال خدا (صفات ثبوتی و سلبی) آمد، به گوشهای از صفات فعل پروردگار اشاره کرده میفرماید: «مخلوقات را با قدرتش آفرید و بادها را با رحمتش به حرکت درآورد و گسترش داد و لرزش و اضطراب زمین را به وسیله کوهها برطرف ساخت» (فَطَرَ(۸) الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ (۹) بِالصُخُورِ (۱۰) مَیَدانَ (۱۱) أرْضِهِ).
تعبیرات بالا هر کدام ناظر به یک یا چند آیه قرآنی است: جمله «فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ» ناظر است به آیه «فاطِرِ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ» که در چندین سوره قرآن آمده (۱۲) و جمله «نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحْمَتِهِ» ناظر است به آیه «وَ هُوَ الَّذی یُرْسِلُ الرِیاحَ بُشْریً بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ؛ (۱۳) او کسی است که بادها را بشارت دهنده در پیشاپیش (باران) رحمتش فرستاد)».
جمله سوّم اشاره دارد به آیه شریفه «وَ اَلْقی فِی الاَرْضِ رَواسِیَ اَنْ تَمیدَ بِکُمْ؛ در زمین کوههایی افکند تا شما را نلرزاند». (۱۴)
با توجّه به آنچه در معنای «فطر» گفته شد، آفرینش را تشبیه به شکافتن پرده ظلمانی عدم کرده، پردهای که یکپارچه و منسجم و خالی از هر گونه شکاف است، ولی قدرت بیپایان حق آن را میشکافد و مخلوقات را از آن بیرون میفرستد و این چیزی است که جز از قدرت او ساخته نیست.
دانشمندان، امروز در این مسأله اتّفاق نظر دارند که محال است ما بتوانیم چیزی از عدم به وجود آوریم، یا از وجود به دیار عدم بفرستیم، آنچه در قدرت ماست همان تغییر شکل موجودات است و بس!
تعبیر به رحمت، در مورد وزش بادها تعبیری است گیرا و جذّاب که با لطافت نسیم و وزش باد و آثار مختلف آن مانند حرکت ابرها به سوی زمینهای تشنه، تلقیح و بارور ساختن گیاهان، تلطیف و جابجایی هوا، حرکت کشتیها، تعدیل درجه گرما و سرمای هوا و برکات فراوان دیگر، بسیار سازگار است.
امّا این که چگونه کوهها و صخرهها از لرزش زمین جلوگیری میکنند، دانشمندان پیشین با اعتقاد به سکون زمین، تفسیرهایی برای آن داشتهاند که امروز قابل قبول نیست. بلکه تفسیرهای روشنتری در دست داریم که هم با حقایق مسلّم علمی سازگار است و هم با آیات قرآنی و روایات هماهنگ؛ زیرا:
۱– وجود کوهها بر سطح زمین سبب میشود که اثر جزر و مدّ که نتیجه جاذبه ماه و خورشید است در خشکیها به حدّاقل برسد. اگر سطح زمین را خاکهای نرم فرا گرفته بود، جزر و مدّی همچون دریاها در آن به وجود میآمد و قابل سکونت نبود.
۲– ریشههای کوهها در زیر خاکها به هم پیوسته است و همچون زرهی گرداگرد زمین را گرفته و اگر آنها نبودند، فشارهای داخلی ناشی از گازهای درونی و موادّ مذاب دائماً مناطق مختلف را به حرکت درمی آورد و آرامشی وجود نداشت. هم اکنون گهگاه فشارها که زیاد از حدّ میشود، زلزلههای ویرانگری به وجود میآید و اگر کوهها نبودند این زلزلهها دائمی بود.
۳– کوهها همچون دندانههای یک چرخ، پنجه در قشر هوای اطراف زمین افکنده و آن را با خود حرکت میدهند. اگر سطح زمین صاف بود، حرکت سریع دورانی زمین به دور خود سبب برخورد دائمی با قشر هوا میشد، از یکسو دائماً طوفانهای شدید همه جا را در هم میکوبید و از سوی دیگر حرارت فوق العادهای بر اثر این تماس پیدا میشد که زندگی برای انسان مشکل بود.
به این ترتیب «صخور» (کوهها)، «مَیَدان» (حرکات نامنظم و شدید) زمین را کنترل میکنند و اضافه بر همه اینها کوهها مهمترین منبع ذخیره آب برای انسانها هستند و تمام چشمهها و نهرها از ذخایر زیرزمینی و روی زمینی کوههاست.
از آنچه در بالا در مورد نقش حیاتی بادها و کوهها در زندگی انسانها و تمام موجودات زنده گفته شد روشن میشود که چرا «امیرمؤمنان علی» (علیه السلام) بعد از اشاره به مسأله خلقت و آفرینش، روی دو موضوع بالخصوص تکیه کرده است.
منبع: مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهلالبیت علیهمالسلام
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- راهپیمایی روز جهانی قدس در اراک برگزار میشود
- «روز قدس» نماد همبستگی با فلسطین
- میزان کفاره و فطریه مشخص شد
- تصادف دو خودرو در محور مواصلاتی تفرش
- فلسطین آزاد خواهد شد
- سرمایهگذاری موتور اصلی رشد اقتصادی است
- «روز قدس» نماد همبستگی امت اسلامی است
- تلویزیون سیزده بهدر چه فیلمهایی پخش میکند
- معافیتهای مالیاتی حقوق و دستمزد در سال 1404
- رگبار باران و وزش باد شدید در شمالغرب
- تیم آلومینیوم اراک آماده بازی مقابل تراکتور
- لبیک ملت به رهبری
- ۱۲ فروردین نماد همبستگی ملی
- افتخارآفرینی مردم اراک در روز قدس
- رقابت قویترین مردان در خمین
- سیزدهِ اراکیها در طبیعت بهدر شد
- نرخ خرید تضمینی برق خورشیدی افزایش یافت
- فرماندهانی که رژیم صهیونسیتی از آنها میترسید
- پزشکیان و گریختن از تله سهمخواهی تندروها
- لبیک دهه نودیها به ندای مظلومیت قدس
- سپاه خار چشم دشمنان است
- جشنواره باغ لالهها در اراک
- جیب خالی و دردهای بیپایان مستاجران
- افزایش تدریجی دما در اغلب مناطق
- شتاب زده نیستیم
- کارن همایونفر چهره سال هنر انقلاب شد
- بررسی همهٔ گزینههای جانشینی درویش
- حمد و ستایش خدا
- سعدی شاعر اخلاق برای همه دورانها است
- راه خدا بهترین و برترین راه ما هست
- سوره «ممتحنه» آیه ۶ تا ۱۱
- انتخاب هنرمند انقلابی سال 1403 استان مرکزی
- چهره هنر انقلاب اسلامی استان مرکزی معرفی شد
- بازار مسکن همچنان در رکود
- سعدی بزرگترین پیامآوران صلح
- آئین اختتامیه «هفته هنر انقلاب اسلامی» استان مرکزی
- استان مرکزی میزبان مربی تیم ملی کاراته
- حجاج ایرانی به مردم غزه کمک میکنند
- هنر انقلاب اسلامی پلی میان نسلها است
- مهلت ارسال آثار به جشنواره مطبوعات تمدید شد
- مسابقه زندگی با آیهها در تفرش برگزار شد
- ساوه میزبان زائران پیاده از عراق شد
- رگبار و افزایش دما در راه است
- یارانه خانوارهای دهک ۴ تا ۹ واریز شد
- سیاسیکاری آژانس باعث خروج از NPT میشود
- فضای فوتبال ایران را آشفته کردند
- اتصال 7 هزار فروشگاه مرکزی به طرح کالابرگ
- انقلاب اسلامی را فراموش نکنید
- سوره «ممتحنه» آیه ۱ تا ۵
- استفاده از تمام ظرفیتها برای تولید برق
- مشاهده بیشتر
