رسول اکرم (ص‌): کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است
خطبه 41 نهج‌البلاغه؛

نکوهش اختلاف

حضرت علی (ع) در نهج‌البلاغه از نکوهش اختلاف گفته‌اند.

به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین علی (ع) را می‌خوانیم.

و من کلام له (علیه‌السلام) فی ذم اختلاف العلماء فی الفتیا و فیه یذم أهل الرأی و یکل أمر الحکم فی أمور الدین للقرآن:
ذم أهل الرأی:
تَرِدُ عَلَی أَحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فِی حُکْمٍ مِنَ الْأَحْکَامِ فَیَحْکُمُ فِیهَا بِرَأْیِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِهَا عَلَی غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فِیهَا بِخِلَافِ قَوْلِهِ، ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِکَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِی اسْتَقْضَاهُمْ فَیُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِیعاً وَ إِلَهُهُمْ وَاحِدٌ وَ نَبِیُّهُمْ وَاحِدٌ وَ کِتَابُهُمْ وَاحِدٌ؛ أَ فَأَمَرَهُمُ اللَهُ [تَعَالَی] سُبْحَانَهُ بِالاخْتِلَافِ فَأَطَاعُوهُ، أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ؟
الحکم للقرآن:
أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَی إِتْمَامِهِ، أَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ یَقُولُوا وَ عَلَیْهِ أَنْ یَرْضَی؟ أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً تَامّاً، فَقَصَّرَ الرَسُولُ (صلی الله علیه وآله) عَنْ تَبْلِیغِهِ وَ أَدَائِهِ؟

ترجمه:

سخنی از آن حضرت(ع) در نکوهش اختلاف علما در فتوا:
در حکمی از احکام، به نزد یکی از ایشان مسئله‌ای می‌آید، به رأی خود حکمی می‌دهد. سپس، آن مسئله را عینا نزد دیگری می‌برند، به خلاف رأی پیشین رأیی می‌دهد. سپس قاضیان آن مسئله را به نزد امامی که آنها را به شغل قضا برگماشته می‌برند و او آراء همه ایشان را صواب می‌شمارد. خدایشان یکی است و پیامبرشان یکی است و کتابشان یکی.  
آیا خدای سبحان آنان را به اختلاف فرمان داده و اکنون از او فرمان می‌برند یا آنان را از اختلاف نهی کرده و اکنون عصیان می‌ورزند؟ آیا خداوند دینی ناقص فرستاده و از آنها برای کامل کردنش یاری خواسته یا در آوردن دین، با خدا شریک بوده‌اند و اکنون بر آنهاست که رأی دهند و بر خداست که به رأیشان راضی شود؟ یا خدای سبحان، دینی کامل فرستاده ولی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) در ابلاغ آن قصور ورزیده؟

شرح:

این خطبه همان گونه که اشاره کردیم، به عقیده بعضی از محققان جزیی از خطبه گذشته بوده است که در کلام «سیّد رضی» از هم جدا شده است و محتوا و مضمون آن نیز گواهی بر همین معنی می‌دهد، چرا که در خطبه گذشته سخن از قضات ناآگاه و ناصالح بود که با داوریهای نادرست خود، امنیّت جان و مال مردم را به خطر می‌افکنند و منشأ مفاسد بسیاری در سطح جامعه می‌گردند. در این خطبه نیز سخن از قضاتی به میان آمده که تکیه بر دلایل سست و بی‌اساسی همچون «قیاس» و «رأی» و «استحسان» می‌کنند و نتایج نادرستی از آن می‌گیرند و از آن بدتر این که رئیس آنها آرای ضدّ و نقیض همه آنها را «حکم اللّه می‌شمرد» و مطابق با واقع می‌داند.
سپس امام(ع) به ابطال نظریه تصویب (نظریه‌ای که می‌گوید آرا قضات و فتوای فتوا دهندگان هر چند با یکدیگر در تضاد باشد همگی مطابق واقع و بر وفق حکم الهی است) می‌پردازد و با تحلیل بسیار دقیق و بیان موزون و مستدلّی این عقیده را ابطال می‌فرماید و راه را برای وصول به حق، در این مسأله مهم اسلامی که بسیاری در آن سرگردان شده‌اند، کاملا هموار می‌سازد.
این خطبه در سه بخش خلاصه می‌شود: بخش اوّل، سخن از طرز کار قضاتی به میان می‌آورد که در مسیر تصویب حرکت می‌کنند و همه آرای ضدّ و نقیض را «حکم اللّه» می‌شمرند. بخش دوّم به ابطال این نظریه می‌پردازد و در بخش سوّم به تناسب، از عظمت قرآن سخن می‌گوید که مرجع حلّ همه مشکلات و اختلافات است.

این همه اختلاف چرا؟
امام (علیه السلام) سخن خود را چنین شروع می‌کند: «گاه یک دعوا در حکمی از احکام مطرح می‌شود و «قاضی» به رأی خود در آن جا حکم می‌کند؛ سپس شبیه همان دعوا نزد «قاضی دیگری» عنوان می‌گردد؛ او درست برخلاف اوّلی حکم می‌دهد! » (تَرِدُ عَلی اَحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فی حُکْم مِنَ الاحْکامِ فَیَحْکُمْ فیها بِرَأیِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَةُ بِعَیْنِها عَلی غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فیها بِخلافِ قَوْلِهِ).
«سپس همه این قضّات (با آن آرای ضدّ و نقیضی که در مسأله واحدی داده‌اند) نزد پیشوایشان که آنان را به قضاوت منصوب کرده، گرد می‌آیند؛ و او رأی همه آنها را تصدیق و تصویب می‌کند (و فتوای همگان را درست و مطابق واقع می‌شمرد)؛ در حالی که خدای آنها یکی، پیامبرشان یکی و کتابشان (نیز) یکی است!» (ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضاةُ بِذلِکَ عِنْدَ الاِمامِ الَّذی اسْتَقْضاهُمْ فیُصَوِّبُ آراءَهُمْ جَمیعاً – وَ إِلهُهُمْ واحِد! وَ نَبِیُهُمْ واحِد! وَ کِتابُهُمْ واحدِ).
گرچه این مسأله برای بسیاری عجیب به نظر می‌رسد و شاید باور کردنش برای آنها مشکل باشد که کسانی همه قضاوتها یا آرای ضدّ و نقیض را صواب و درست بشمرند و همه را حکم الهی بدانند؛ ولی این یک واقعیّت است که گروهی از مسلمانان اهل سنّت دارای چنین عقیده‌ای هستند و اگر به علّت گرایش آنها به این عقیده که بعداً به طور مشروح خواهد آمد توجّه کنیم، باور خواهیم کرد که آنها در تنگناهایی قرار گرفته بودند که برای رهایی از آن چاره‌ای جز گرایش به عقیده تصویب وجود نداشته است.
ولی امام (علیه السلام) در جمله آخر، نخستین ضربه را بر پایه این تفکّر نادرست وارد می‌سازد و می‌فرماید: این همه در حالی است که خدای آنها واحد و پیامبرشان واحد و کتابشان واحد است! بی‌شک از خدای واحدی برای مسأله واحد حکم واحدی صادر می‌شود؛ چرا که او عالم به همه حقایق است و همه چیز را بی‌کم و کاست می‌داند و طبق مصالح یا مفاسدی که در آن مسأله بوده حکم واحدی در آن تعیین نموده است. نه اشتباه می‌کند؛ نه فراموشی در ذات مقدّسش راه دارد، نه پشیمان می‌گردد و نه با گذشت زمان چیز مجهولی برای او آشکار می‌شود. پس اختلاف از ناحیه او نمی‌تواند باشد!
با توجّه به این که پیامبرشان نیز یکی است و او در همه چیز، به ویژه القای احکام، معصوم است؛ حکم الهی را بی‌کم و کاست و بدون هرگونه تغییر بیان می‌کند. پس او نیز منشأ اختلاف نیست!
قانون و برنامه و آیین نامه آنها نیز یکی است؛ کتابی که هیچ گونه تغییر و تحریفی در آن راه نیافته و از سرچشمه زلال وحی نشأت گرفته و در دسترس همه آنهاست و مورد قبول همه، و هیچ اختلاف و تضادّی در محتوای آن وجود ندارد؛ چرا که از سوی خداست. «وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ الله لَوَجَدُوا فیه اِخْتِلافاً کَثیراً؛ اگر از سوی غیر خدا بود اختلاف و تضادّ زیادی در آن دیده می‌شد». (۱) 
پس اختلاف از ناحیه کتاب آسمانی آنها نیست.
این سخن در واقع مقدّمه‌ای است برای شرحی که در فراز دوّم می‌آید و نشان می‌دهد که اختلافات از افکار نادرست خودشان برخاسته و نارساییهای اندیشه‌هایشان سبب بروز چنین اختلافاتی شده و به تعبیر دیگر این سخن یک جواب اجمالی و سربسته برای مسأله تصویب است که شرح تفصیلی آن را امام (علیه السلام) در بحث بعد به نیکوترین بیانی روشن می‌سازد.
در واقع اعتقاد به تصویب و صحیح بودن آرای ضدّ و نقیض، انحراف از اصل توحید و گرایش به نوعی شرک است. توحید الوهیّت، خدا را یگانه معرّفی می‌کند و توحید نبوت، پیامبر اولوالعزم را در هر عصر یکی می‌شمرد؛ و توحید شریعت، کتاب آسمانی را یکی می‌داند. پس گرایش به تعدد احکام واقعی، که چیزی جز شرک نیست؛ تضادّ روشنی با اصل توحید دارد.

انتهای خبر/

1404-03-14 07:00 شماره خبر : 13749

درباره نویسنده

اخبار مرتبط:
نظرات:
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!

آخرین اخبار
تمامی حقوق مادی و معنوی، برای پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» محفوظ می باشد.