رسول اکرم (ص‌): کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است
خطبه 79 نهج‌البلاغه؛

نبرد با خوارج

حضرت علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه از نبرد با خوارج گفته‌اند.

به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را می‌خوانیم.

من خطبة له (علیه‌السلام) فی تخویف أهل النهروان:
فَأَنَا نَذِیرٌ لَکُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَی بِأَثْنَاءِ هَذَا النَّهَرِ وَ بِأَهْضَامِ هَذَا الْغَائِطِ عَلَی غَیْرِ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَا سُلْطَانٍ مُبِینٍ مَعَکُمْ. قَدْ طَوَّحَتْ بِکُمُ الدَّارُ وَ احْتَبَلَکُمُ الْمِقْدَارُ. وَ قَدْ کُنْتُ نَهَیْتُکُمْ عَنْ هَذِهِ الْحُکُومَةِ فَأَبَیْتُمْ عَلَیَّ إِبَاءَ [الْمُخَالِفِینَ] الْمُنَابِذِینَ حَتَّی صَرَفْتُ رَأْیِی إِلَی هَوَاکُمْ. وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَاءُ الْهَامِ سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ وَ لَمْ آتِ لَا أَبَا لَکُمْ بُجْراً وَ لَا أَرَدْتُ لَکُمْ ضُرّاً.

ترجمه:

خطبه‌ای از آن حضرت(ع) در بیم دادن نهروانیان:
من شما را می‌ترسانم، از آن گاه که کشته در کنار این رود، یا در پست و بلند این بیابان به خاک افتاده باشید، بدون آنکه، نزد پروردگار خود حجتی یا دلیلی روشن داشته باشید. این دنیای ناپایدار به ورطه هلاکتان افکند و قضای الهی شما را به دام خود کشید.
بسا شما را از «حکمیت» منع کردم و شما سر بر تافتید و مخالفت ورزیدید، چون کسانی که عهد و بیعت شکسته باشند. تا بناچار رأی خود با خواست شما هماهنگ کردم. براستی، مردمی سبک مغز و سفیه و نابردبار هستید. -ای بی‌ریشه ها- من هیچگاه برایتان موجب شرّی نبوده‌ام و نخواسته‌ام به شما زیانی برسانم.

شرح:

معلوم است که امام این خطبه را در روز جنگ با خوارج، در کنار نهروان ایراد کرده است این جنگ در سال ۳۷ هجری واقع شد. در این خطبه امام روی سه نکته پا فشاری می‌کند:
نخست: این که مراقب باشند تا بدون دلیل شرعی که در پیشگاه خدا پذیرفته باشد، وارد این میدان نشوند که در این صورت، جان آنان بیهوده بر باد رفته است.
دوم: این که به آنان یادآور می‌شود که شما مسأله حکمیت را بهانه کرده‌اید، در حالی که من از ابتدا با آن مخالف بوده‌ام.
سوم: این که شما به جنگ من برخاسته‌اید، در حالی که کار خلافی از من سر نزده است، اگر خلافی بوده، از سوی شما و دیگران است، ولی شما افراد کم عقل عاملان اصلی را رها کرده و به سراغ من آمده‌اید! و به این ترتیب امام با آنها اتمام حجّت می‌کند.


اتمام حجّت بر خوارج نهروان:
این خطبه قبل از شروع جنگ نهروان از سوی امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) ایراد شده است و می‌دانیم جنگ نهروان یکی از پیامدهای داستان حکمین است.
گروه نادان و خیره سری که نتیجه نامطلوب حکمین را مشاهده کردند، در برابر امام (علیه السلام) سر به طغیان برداشته و او را مسؤول جریان حکمیّت و پیامدهای آن دانستند، حال آن که امام (علیه السلام) هم با اصل مسأله حکمیّت مخالف بود و هم با شخصی که به عنوان حَکَم انتخاب کردند.
این خطبه در واقع اتمام حجّتی است برای کسانی که آگاهی کافی از ماجرا نداشتند و یا می‌دانستند و عملا آن را به فراموشی سپرده بودند.
در بعضی از روایات، در آغاز خطبه جمله‌هایی دیده می‌شود که امام (علیه السلام) نخست به معرفی خود پرداخته می‌فرماید:
«نَحْنُ أهْلُ بیتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوضِعُ الرّسالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلائکَةِ وَ عُنْصُرُ الرَحْمَةِ وَ مَعْدَنُ الْعِلمِ وَ الْحِکْمَةِ. نَحْنُ أُفُقُ الْحِجازِ، بِنا یَلْحَقُ الْبَطیءِ وَ اِلَیْنا یَرجَعُ التّائِبِ؛ (۱) ما خاندان نبوّت و جایگاه رسالت و محل آمد و شد ملائکه و عنصر رحمت و معدن دانش و حکمت هستیم. ما افق تابناک حجازیم و کندروان، به ما می‌پیوندند و تندروان توبه کار به سوی ما باز می‌گردند.» 
این در واقع اشاره به افراط و تفریط‌هایی بود که گروه‌های نادان، در مسأله حکمیت داشتند. حضرت سپس آنها را مخاطب ساخته، فرمود: «من شما را از این برحذر می‌دارم که بدون دلیل روشنی از سوی پروردگارتان و با دستی تهی از مدرک اجساد بی‌جانتان در کنار این نهر و گودال بیفتد.
«فَأَنَا نَذِیرٌ لَکُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَی (۲) بِأَثْنَاءِ هذَا النَّهْرِ، وَ بِأَهْضَامِ (۳) هذَا الْغَائِطِ (۴)، عَلَی غَیْرِ بَیِّنَة مِنْ رَبِکُمْ، وَ لاَسُلْطَان مُبِین مَعَکُمْ»؛
امام (علیه السلام) در واقع در این سخن خود پیشگویی صریحی درباره پایان جنگ نهروان می‌کند و به آنان خبر می‌دهد که در همین مکان، همه بر روی خاک خواهید افتاد، ولی مشکل مهم این است که پرونده شما در روز قیامت سیاه و تاریک است؛ چرا که انگیزه‌ای برای این جنگ جز لجاجت و خیره سری نداشته‌اید و هیچ مدرک الهی و قابل قبولی، در دست شما نیست. به این ترتیب، هم دنیای شما بر باد می‌رود و هم آخرت شما.
حضرت سپس می‌افزاید: «دنیا و (دنیاپرستی) شما را در این پرتگاه (بدبختی) پرتاب کرده و افکار نادرستتان شما را گرفتار این دام خطرناک کرده است. «قَدْ طَوَّحَتْ (۵) بِکُمْ الدَارُ وَ احْتَبَلَکُمُ (۶) الْمِقْدَارُ».
واژه «دار» در اینجا اشاره به دار دنیا یا به تعبیر دیگر دنیاپرستی است و «احتبل» از مادّه «حبل»، به معنای «دام» است و منظور از «مقدار» به گفته بعضی از شارحان نهج البلاغه، همان تفکرات نادرست و تحلیل‌های بیهوده از حوادث مختلف است و به گفته بعضی دیگر مقدار، اشاره به مقدّرات الهی است که بر طبق لیاقت‌ها از سوی خداوند تعیین می‌شود.
هنگامی که تاریخ این ماجرا را بدقّت مطالعه کنیم، آثار سخنان امام (علیه السلام) کاملا در زندگی این گروه نمایان است. آنها گروهی لجوج و متعصّب و کم فکر و دنیاپرست و سست عنصر بودند.
سپس امام (علیه السلام) به داستان حکمین پرداخته و با صراحت می‌فرماید:
«من شما را از این حکمیت نهی می‌کردم، ولی شما با سرسختی مخالفت کردید و فرمان مرا دور افکندید تا آنجا که ناچار به پذیرش شدم و به دلخواه شما تن در دادم.
وَ قَدْ کُنْتُ نَهَیْتُکُمْ عَنْ هذِهِ الْحُکُومَةِ فَأَبَیْتُمْ عَلَیَّ إِبَاءَ الْمُخالِفینَ الْمُنابِذینَ، حَتَی صَرَفْتُ رَأْیِی إِلَیْ هَوَاکُمْ».
در واقع شما، چیزی را بر من خرده می‌گیرید که بنیانگذارش خودتان بودید و بر من تحمیل کردید و حتّی مرا به قتل تهدید کردید. حال که آثار شوم حکمیت را دیده‌اید، می‌خواهید گناهتان را به گردن دیگری بیندازید!
حضرت، سپس می‌فرماید: «اینها همه به خاطر آن است که شما گروهی سبک سر هستید و کوتاه فکر؛ (وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ(۷) سُفَهَاءُ الاَحْلاَمِ).
ممکن است این دو جمله تأکید بر سفاهت و نادانی جمعیّت نهروانیان باشد و ممکن است که جمله نخست – همان گونه که بعضی از شارحان نهج البلاغه گفته‌اند – اشاره به سبک سری آنها باشد که با کمترین چیزی، تغییر فکر و تغییر مسیر می‌دادند و یک روز، طرفدار شدید حکمیت بودند و روز دیگر، دشمن سرسخت آن؛ و جمله دوم اشاره به کم فکری آنان است؛ چرا که توطئه‌های دشمن را که یکی بعد از دیگری صورت می‌گرفت و قرائن آن برای همه هوشمندان آشکار بود، نمی‌دیدند و درک نمی‌کردند و همین سبب شد که بارها فریب لشکر معاویه و اطرافیان او را بخورند و در مسیری گام بگذارند که سبب بدبختی آنها و مصیبت برای جهان اسلام بود.
حضرت در پایان این سخن بار دیگر بر این حقیقت تأکید می‌فرماید که این بلاهایی که دامنگیر شما شده است از سوی خود شما است و من هیچگونه دخالتی در آن نداشتم که به مبارزه با من برخاسته‌اید و شمشیرها را برکشیده، راهی این میدان گشته‌اید! می‌فرماید:
«خداوند شما را خوار و ذلیل کند! من کار خلافی انجام ندادم و نمی‌خواستم به شما زیانی برسانم. وَ لَمْ آتِ – لاَأَبَالَکُمْ! – بُجْراً (۸) وَ لاَأَرَدْتُ لَکُمْ ضُرّاً».
جمله (لا أَبَالَکُمْ)! «پدری برای شما نباشد» ممکن است که از قبیل دشنام باشد که مفهوم آن در فارسی «ای بی‌پدران» می‌شود و اشاره به این است که شما افرادی هستید که تربیتِ خانوادگی صحیح اسلامی و انسانی ندارید – به همین دلیل کار خلافی را انجام می‌دهید، بعد که آثار سوء آن را می‌بینید به دیگری نسبت می‌دهید و نیز ممکن است از قبیل نفرین باشد؛ یعنی «خداوند پدرانتان را از میان بردارد» که در واقع کنایه از خوار گشتن و ذلیل شدن است؛ زیرا از دست دادن پدر، مخصوصاً در کودکی و آغاز جوانی، سبب خواری و ذلّت است.
آری همان گونه که در بالا گفتیم امام (علیه السلام) در آغاز با اصل مسأله حکمیت مخالف بود و دستور ادامه جنگ را که به مراحل حسّاس و سرنوشت ساز رسیده بود صادر کرد ولی این سبک سران سفیه امام علی (علیه السلام) را تهدید به مرگ و او را وادار به رها ساختن جنگ کردند و در مرحله بعد که امام (علیه السلام) بناچار تسلیم حکمیت شد، درباره شخص حَکَم نظری داشت که اگر عمل می‌شد، ماجرای رسوای ابوموسی اشعری سفیه واقع نمی‌شد.
بنابراین در هر مرحله امام (علیه السلام) وظیفه خود را در مسیر پیروزی و سربلندی آنها انجام داد و آنها در هر مرحله با آن مخالفت کردند.
هنگامی که نتایج دردناک حکمیت آشکار گشت به جای آن که خود را ملامت کنند و به پیشگاه امام (علیه السلام) بیایند و عرض توبه کنند، گناه خود را به گردن امام (علیه السلام) افکندند که «چرا قبول کردی»؟! و به دنبال آن آتش جنگ نهروان را برپا ساختند! و این است طریقه افراد سبک سر و طرز کار سفیهان کم عقل.

انتهای خبر/

1404-05-09 07:00 شماره خبر : 14770

درباره نویسنده

اخبار مرتبط:
نظرات:
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!

تمامی حقوق مادی و معنوی، برای پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» محفوظ می باشد.