درباره نویسنده
خطبه 11 نهجالبلاغه؛
قرآن کریم

امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) در حکمت هفتم نهجالبلاغه از قرآن کریم گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمومنین علی (ع) را میخوانیم.
کِتَابَ رَبِّکُمْ فِیکُمْ مُبَیِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْکَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُفَسِّراً [جُمَلَهُ] مُجْمَلَهُ وَ مُبَیِّناً غَوَامِضَهُ، بَیْنَ مَأْخُوذٍ مِیثَاقُ عِلْمِهِ وَ مُوَسَّعٍ عَلَی الْعِبَادِ فِی جَهْلِهِ وَ بَیْنَ مُثْبَتٍ فِی الْکِتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِی السُّنَّةِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِی السُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِی الْکِتَابِ تَرْکُهُ وَ بَیْنَ وَاجِبٍ [لِوَقْتِهِ] بِوَقْتِهِ وَ زَائِلٍ فِی مُسْتَقْبَلِهِ، وَ مُبَایَنٌ بَیْنَ مَحَارِمِهِ مِنْ کَبِیرٍ أَوْعَدَ عَلَیْهِ نِیرَانَهُ أَوْ صَغِیرٍ أَرْصَدَ لَهُ غُفْرَانَهُ وَ بَیْنَ مَقْبُولٍ فِی أَدْنَاهُ [وَ] مُوَسَعٍ فِی أَقْصَاهُ.
ترجمه:
محمد (صلی اللّه علیه و آله) نیز کتابی را که از سوی پروردگارتان بر او نازل شده بود، در میان شما نهاد، کتابی که احکام حلال و حرامش در آن بیان شده بود و واجب و مستحب و ناسخ و منسوخش روشن شده بود. معلوم داشته که چه کارهایی مباح است و چه کارهایی واجب یا حرام. خاص و عام چیست و در آن اندرزها و مثالهاست. مطلق و مقید و محکم و متشابه آن را آشکار ساخته. هر مجملی را تفسیر کرده و گره هر مشکلی را گشوده است.
و نیز چیزهایی است که برای دانستنش پیمان گرفته شده و چیزهایی است که به نادانستنش رخصت داده شده. احکامی است که در کتاب خدا به وجوب آن حکم شده و در سنت، آن حکم نسخ گشته و احکامی است که در سنت، به وجوب آن تاکید شده ولی در کتاب به ترکش رخصت داده شده و نیز اعمالی است که چون زمانش فراز آید، واجب و چون زمانش سپری گردد، وجوبش زایل شود.
و در باب اموری که ارتکاب آن گناه کبیره است و خدا به کیفر آن، وعید آتش دوزخ داده و اموری که ارتکاب آن گناه صغیره است و مستوجب غفران و آمرزش اوست و اموری که اندک آن هم پذیرفته آید و هر کس مخیر است که بیش از آن هم به جای آورد.
شرح:
در خطبههای نهج البلاغه، مکرر درباره اهمیّت و عظمت قرآن بحث شده است و هر یک از این سخنان ناظر به مطلبی میباشد. در این جا مولا علی (علیه السلام) بحث جامعی درباره جامعیّت قرآن مطرح فرموده است، زیرا هدف اصلی امام (علیه السلام) این بوده که این نکته را بیان کند که اگر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) از میان مسلمانان رفته، کتاب جامعی در میان آنان به یادگار گذارده که برنامه زندگی معنوی و مادّی، فردی و اجتماعی آنها را در تمام جهات تنظیم و تبیین میکند.
نخست میفرماید: «او کتاب پروردگارتان (قرآن) را در میان شما به یادگار گذاشت» (کِتابَ رَبِکُمْ فیکُمْ). (۱)
سپس به چهار نکته در مورد جامعیّت قرآن و ویژگیهای آن اشاره میفرماید:
۱– «حلال و حرام الهی و واجبات و مستحبّاتش را روشن و آشکار کرده بود» (مُبَیِناً حَلالَهُ وَ حَرامَهُ و فَرائِضَهُ وَ فَضائِلَهُ).
در این جمله اشاره به احکام پنجگانه معروف شده است، فرایض اشاره به واجبات، فضایل اشاره به مستحبّات، حرام اشاره به محرّمات و حلال، مباحات و مکروهات را شامل میشود. (۲)
۲– «ناسخ و منسوخ آن را نیز بیان کرده است» (وَ ناسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ).
منظور از ناسخ و منسوخ، احکام جدیدی است که نازل میشود و احکام قدیم را از بین میبرد و این تنها در عصر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) واقع شد که درهای وحی باز بود و دگرگونی در احکام امکان داشت. پارهای از احکام گرچه در ظاهر به صورت حکم مطلق بود ولی در باطن، مقیّد و مخصوص وقت معیّنی بود و پس از پایان آن وقت، حکم نیز پایان یافت و حکم جدید که به آن ناسخ گفته میشود نازل گشت. مانند دستوری که به مسلمانان در مورد دادن صدقه قبل از نجوا و گفتگوهای درگوشی با پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) داده شده بود: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْویکُمْ صَدَقَةً؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید هنگامی که میخواهید با پیامبر نجوا کنید پیش از نجوا، صدقهای در راه خدا بدهید». (۳)
این آزمونی بود برای مسلمانان که جز یک نفر – امیرمؤمنان علی (علیه السلام) – به آن عمل نکرد و به زودی آیه ناسخ نازل شد و فرمود: «اَءَشْفَقْتُمْ اَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْویکُمْ صَدقات فَاِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللهُ عَلَیْکُمْ فَاَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتُوا الزَکوةَ وَ اَطیعُوا اللهَ وَرَسُولَهُ وَ اللهُ خَبیر بِما تَعْمَلُونَ؛ آیا ترسیدید فقیر شوید که از دادن صدقات، پیش از نجوا خودداری کردید، اکنون که این کار را نکردید و خداوند توبه شما را پذیرفت نماز را برپا دارید و زکات را ادا کنید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید و (بدانید) خداوند از آنچه انجام میدهید باخبر است». (۴)
۳– «مباح و ممنوع آن را نیز روشن ساختیم» (وَرُخَصَهُ وَ عَزائِمَهُ).
این تعبیر ممکن است اشاره به همان باشد که در علم اصول و فقه امروز معروف است که هرگاه واجب یا حرامی برداشته شد گاه تبدیل به اباحه میشود «وَ اِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا؛ هنگامی که از احرام بیرون آمدید، صید کنید». (۵) مسلّم است که صید کردن پس از خروج از احرام، واجب نیست، بلکه مباح است و گاه تبدیل به حکم ضدّ آن مانند: «وَ اِذا ضَرَبْتُمْ فِی الاَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناح اَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَلاةِ؛ هنگامی که مسافرت کردید، گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید». (۶)
معلوم است که نماز قصر در سفر واجب است نه مُباح. اوّلی را رخصت میگویند به خاطر آن که طرفین عمل جایز است و دوّمی را عزیمت، به خاطر این که باید عزم خود را جزم کرد که عمل انجام گیرد.
این احتمال نیز در تفسیر این دو واژه داده شده که منظور از رخص، احکام واجب یا حرامی است که در بعضی از موارد استثنا شده، مانند: «فَمَنِ اضْطُرَ غَیْر باع وَلا عاد فَلا اِثْمَ عَلَیْهِ؛ کسی که مجبور شود در حالی که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهی بر او نیست (و میتواند برای حفظ جان خود از گوشتهای حرام بخورد)». (۷)
«عزائم» احکامی است که هیچ گونه استثنایی در آن نیست، مانند: «وَ اعْبُدوا اللهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً؛ خدا را پرستش کنید و هیچ چیز را شریک خدا قرار ندهید». (۸)
۴– «و خاصّ و عام آن را توضیح داده است» (وَ خاصَّهُ وَ عامَهُ).
«خاص» احکامی است که همه مسلمین را شامل نمیشود مانند حکم حج که مخصوص افراد مستطیع است «وَ للهِِ عَلَی النّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَیْهِ سَبیلا» (۹) و «عام» مانند دستور نماز است که همه را شامل میگردد: «وَ اَقیمُوا الصَلاةَ».
این احتمال نیز داده شده که منظور از خاص، آیاتی است که ظاهر آن عمومیّت دارد ولی منظور از آن، مورد خاصّی است، مانند آیه ولایت: «اِنَّما وَلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَکاةِ وَهُمْ راکِعُونَ؛ سرپرست و ولیّ شما تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند همانها که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند». (۱۰) و میدانیم که این آیه، تنها یک مصداق بیشتر نداشت و آن امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بود.
ولی عام، آیاتی است که عمومیّت دارد و همگان را شامل میشود مانند: «السّارِقُ وَ السّارِقَهُ فَاقْطَعُوا اَیْدِیَهُما؛ دست مرد و زن دزد را ببرید»! (۱۱)
۵– «و پندها و مثلهایش را تببین کرده است» (وَ عِبَرَهُ وَ اَمْثالهُ).
«عبر» از مادّه «عبرت» از ریشه «عبور» گرفته شده، به همین دلیل هنگامی که انسان حادثهای را میبیند و از آن عبور کرده و مصداقهای دیگری را در نظر میگیرد به آن عبرت گفته میشود و قرآن مجید پر است از تواریخ انبیا و اقوام پیشین که به عنوان درس عبرت بیان شده و جای جای آنها آموزنده و پرمعناست.
«امثال» میتواند اشاره به مثلهایی باشد که در قرآن مجید آمده و آن نیز فراوان است، مانند: «اَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلا کَلِمَةَ طَیِّبَةً کَشَجَرَة طَیِّبَة؛ آیا ندیدی چگونه خداوند مثالی برای سخن پاک گفته است و آن را تشبیه به درخت پاک و پاکیزهای میکند (که پربار و پرثمر است)؟ (۱۲) و میتواند اشاره به افراد و اشخاصی بوده باشد که شرح حال آنها به عنوان یک مثال و یک الگو در قرآن آمده، مانند: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلا لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَاَةَ فِرْعَوْنَ اِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِنی مِنَ الْقَومِ الظّالِمینَ؛ خداوند مثلی برای مؤمنان زده، به همسر فرعون در آن هنگام که گفت: پروردگارا خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و عمل او نجات ده و مرا از قوم ظالم، رهایی بخش». (۱۳)
۶– «و مطلق و مقیّد آن را روشن ساخته است» (وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ).
«مطلق» احکامی است که بدون قید و شرط بیان شده، مانند: «اَحَلَ اللهُ الْبَیْعَ؛ خداوند خرید و فروش را حلال کرده» (۱۴) و «مقیّد» حکمی است که با قید و شرطی بیان شده، مانند: «تِجارَةً عَنْ تَراض مِنْکُمْ؛ تجارتی که از روی رضایت شما بوده باشد». (۱۵)
روشن است که جمع میان مطلق و مقیّد ایجاب میکند که مطلق را به وسیله مقیّد، تقیید کنیم و در مثال بالا تنها معاملهای را صحیح بدانیم که مورد تراضی طرفین باشد. و نیز مطلق میتواند اشاره به احکامی باشد که بدون قید و شرط آمده و مقیّد احکام دیگری که با قید و شرط آمده، مانند کفّاره قسم که در آن آمده است: «اَوْ تَحْریرُ رَقَبَة؛ یا آزاد کردن یک برده» (۱۶) در حالی که درباره کفّاره قتل خطأ میخوانیم: «فَتَحْریرُ رَقَبَة مُؤمِنَة؛ آزاد کردن یک بنده باایمان». (۱۷)
۷– و نیز «محکم و متشابه آن را معیّن فرموده» (وَ مُحْکَمَهُ وَ مُتَشابِهَهُ).
«محکم» اشاره به آیاتی است که دلالت آن کاملا روشن است مانند: «قُلْ هُوَ اللهُ اَحَد؛ بگو اوست خدای یکتا» و متشابه، آیاتی است که در ابتدای نظر نوعی ابهام و پیچیدگی دارد هر چند به کمک آیات دیگر قرآن تبیین میشود، مانند: «اِلی رَبِها ناظِرَة؛ چشمها در آن روز به پروردگارش مینگرد». (۱۸) که در پرتو آیاتی که میگویند خداوند مکان و جهت و جسم ندارد و دیده نمیشود ابهام ظاهری آن برطرف میگردد، مانند: «لاتدرکه الابصار وهو یدرک الابصار؛ چشمها او را درک نمیکند و او چشمها را ادراک مینماید». (۱۹)
۸– ویژگی دیگر این که: «مجملات قرآن با بیان رسول الله تفسیر شده و غوامض آن با سخنانش تبیین گشته است» (مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ وَ مُبَیِناً غَوامِضَهُ).
«مجمل» مانند آیاتی است که دستور به نماز میدهد و رکعات و ارکان آن را تفسیر نمیکند، امّا پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آنها را شرح میدهد و «غوامض» مانند حروف مقطعه قرآن است که در احادیث اسلامی تبیین شده است.
فرق میان غوامض و متشابهات شاید در این باشد که متشابهات دارای معنا و مفاهیمی در ابتدای نظر میباشد ولی غوامض، تعبیراتی است که در بدو نظر کاملا مبهم است مانند مثالی که در بالا ذکر شد.
۹– این در حالی است که «پارهای از حقایق قرآن، پیمان معرفتش از همه گرفته شده و هیچ کس در جهل به آن معذور نیست و بعضی دیگر، بندگان موظّف به آگاهی از آن نیستند» (بَیْنَ مَأخُوذ میثاقُ عِلْمِهِ وَ مُوَسَع عَلَی الْعِبادِ فی جَهْلِهِ).
اوّلی مانند آیات توحید و صفات خداست که همه مؤمنان باید از آن باخبر باشند و دوّمی مانند کنه ذات پروردگار است که هیچ کس را به آن راهی نیست و نیز مانند اصل معاد و رستاخیز است که همه باید بدان معتقد باشند و از آن باخبر، در حالی که آگاهی بر جزئیات مربوط به بهشت و دوزخ، ضرورتی ندارد.
۱۰– در حالی است که «قسمتی از احکام آن برای زمان محدودی الزام شده و نسخ آن در سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله) معلوم گشته است» (وَ بَیْنَ مُثْبَت فِی الْکِتابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُوم فِی السُّنَةِ نَسْخُهُ».
مانند مجازات زنای محصنه که در قرآن به عنوان حبس ابد ذکر شده است (سوره نساء، آیه ۱۵) و میدانیم که بعداً با احادیثی که درباره رجم وارد شده است این حکم نسخ شده است.
۱۱– «احکامی که در سنّت، عمل به آن واجب است ولی در قرآن مجید، ترک آن اجازه داده شده» و به این ترتیب، سنّت با آیات، نسخ شده است (وَ واجِب فِی السُّنَّةِ اَخْذُهُ وَ مُرخَص فِی الْکِتابِ تَرْکُهُ).
مانند حکم روزه که در آغاز تشریع، چنان بود که مسلمانان تنها میتوانستند در آغاز شب، افطار کنند و هرگاه میخوابیدند و بعد بیدار میشدند مفطرات روزه برای آنها جایز نبود ولی این سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله) بعداً به وسیله آیه شریفه: «… وَکُلُوا وَاشْرَبُوا حَتّی یَتَبَیَنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الاَبْیَضِ مِنَ الْخَیْطِ الاَسْوَدِ مِنَ الْفَجْر؛ بخورید و بنوشید تا زمانی که خط سفید صبح، از خط تاریک شب مشخّص شود» (۲۰) نسخ شده است.
۱۲– «و احکامی که در بعضی از اوقات، واجب است ولی وجوبش در زمان بعد از میان رفته است» (و بَیْنَ واجِب بِوَقْتِهِ وَ زائِل فی مُسْتَقْبِلِه).
این تعبیر در واقع اشاره به واجبات موقّت و غیر موقّت است. واجبات موقّت مانند روزه ماه مبارک رمضان که در این ماه، واجب میشود و بعد از بین میرود، به خلاف تکالیف دائمی، مانند امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حقّ و عدل که همیشه واجب و لازم است. (۲۱)
بعضی نیز آن را اشاره به واجباتی مانند حج دانستهاند که تنها یکبار، در عمر واجب است و بعد از آن زایل میگردد و بعضی مثال به مسأله هجرت زدهاند که در آغاز اسلام – که مسلمین در مکّه در محدودیّت بودند – واجب بود ولی بعد از فتح مکّه وجوب هجرت زایل گشت، هر چند امروز نیز در مناطق مشابه مکّه قبل از فتح، مسأله هجرت به قوّت خود باقی است.
۱۳– اینها همه در حالی است که «انواع محرّمات در آن از هم جدا شده و هر یک جداگانه تبیین گردیده است، از گناهان کبیره که خداوند وعده عذاب خود را بر آن داده گرفته، تا صغیرهای که غفران و آمرزش خویش را برای آن مهیّا ساخته است» (وَ مُبایَن(۲۲) بَیْنَ مَحارِمِهِ مِنْ کَبیر اَوْعَدَ عَلَیْهِ نیرانَهُ اَوْ صَغیر اَرْصَدَ لَهُ غُفْرانَهُ).
گناهان کبیره مانند شرک و قتل نفس است که در آیات قرآن صریحاً وعده عذاب، نسبت به آنها داده شده است. (۲۳)
گناهان صغیره همان است که در آیه ۳۲ سوره نجم به عنوان «اللّمم» به آن اشاره شده است: «وَ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الاِثْمِ وَالْفَواحِشَ اِلاَّ اللَمَمَ».
بعضی از مفسّران، لَمم را به نیّت معصیت بدون انجام آن یا گناهان کم اهمیّت، تفسیر کردهاند.
۱۴– «برخی انجام کمش مورد قبول و مقدار بیشترش مجاز و خوب است» (وَ بَیْنَ مَقْبُولِ فی اَدْناهُ، مُوَسَع فی اَقْصاهُ).
این تعبیر اشاره به اعمال و برنامههایی است که مقدار کمش مورد تأکید واقع شده است ولی مردم در انجام هر چه بیشتر آن آزادند. بعضی از مفسّران نهج البلاغه، مثال آن را تلاوت قرآن گفتهاند که به حکم «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَر مِنَ الْقُرآنِ؛ تلاوت کنید آنچه از قرآن برای شما میسّر است» (۲۴) خواندن مقداری از آن مورد تأکید است و خواندن بیش از آن به اختیار مردم گذارده شده است که هر کس بتواند بیشتر بخواند (آیات آخر سوره مزّمل به خوبی به این معنا اشاره میکند).
نقطه مقابل این گونه احکام، احکامی است که الزامی است و کم و زیاد ندارد مانند روزه ماه رمضان که همه مکلّفان باید آن را در یک ماه معیّن انجام دهند و کم و زیاد در روزه واجب، نیست (سوره بقره، آیات ۱۸۳ تا ۱۸۵).
نکته ها:
۱– جامعیّت قرآن
نخستین چیزی که در این فراز از کلام امام (علیه السلام) به چشم میخورد مسأله جامعیّت قرآن مجید و یا به تعبیر دیگر مسأله اعجاز قرآن از نظر محتواست؛ زیرا در این چهارده نکتهای که امام (علیه السلام) درباره قرآن مجید به آن اشاره فرموده، به قسمت عمده ریزه کاریهای قرآن و تنوّع محتوای آن در تمام زمینهها و در مسیر پاسخگویی به نیازهای انسان، از نظر اعتقادات و مسائل عملی و اخلاقی و واجبات و محرّمات و رابطه میان قرآن و سنّت و احکام ثابت و موقّت و عام و خاص و مطلق و مقید و ناسخ و منسوخ، پرداخته است و دقّت در آنها نشان میدهد که تا چه حد محتوای قرآن حساب شده و منطبق بر نیازهای انسانهاست.
این محتوای دقیق و عمیق و متنوّع و جامع – چنان که در بحث اعجاز قرآن گفتهایم – یکی از ابعاد معجزه بودن قرآن مجید است.
چگونه باور میشود انسان درس نخواندهای از یک محیط تاریک جاهلی برخیزد و بدون استمداد از سرچشمه فیّاض وحی و تنها به اتّکای فکر خودش، چنین کتابی عرضه بدارد، کتابی که مملوّ از درسهای عبرت و مثلهای زیبا و گویا و احکام جامع و معارف عمیق است.
جالب این که امام (علیه السلام) در این بیان کوتاهش گویی به یک دوره اصول فقه اشاره میفرماید و مطالب گستردهای را که امروز در علم اصول، بعد از قرنها تکامل یافته، فهرستوار مورد اشاره قرار میدهد و مسائل مربوط به حلال و حرام، ناسخ و منسوخ، رخصت و عزیمت، خاص و عام، مطلق و مقیّد، محکم و متشابه، مجمل و مبیّن، موقّت و غیر موقّت و واجب و مستحب مؤکّد و مستحب غیر مؤکّد، همه را از هم تفکیک کرده و با اشاره گذرایی توجّه همه را به طور اجمال به سوی آن جلب میکند.
۲– علم قرآن نزد کیست؟
از تعبیرات بالا استفاده میشود که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) موظّف است پارهای از مجملات کتاب الله یا غوامض آن را تغییر و تبیین کند تا ابهامی برای هیچ کس باقی نماند، به همین دلیل قرآن مجید میفرماید: «ما آتیکُمُ الرَسُولُ فَخُذُوهُ؛ آنچه را پیامبر برای شما بیاورد آن را محکم بگیرید». (۲۵) ممکن است برای بعضی این سؤال پیش آید که چرا قرآن نیاز به تفسیر مجمل و تبیین پیچیدگی داشته باشد در حالی که برای فهم عموم و هدایت همگان نازل شده است؟
در پاسخ این سؤال باید به دو نکته توجّه داشت:
نخست این که قرآن مجید که دربردارنده قانون اساسی اسلام است، نمیتواند تمام جزئیات را در ظاهر تعبیراتش بیان کند، اصول مسائل را القا میکند و شرح و تبیین آن بر عهده پیامبر است. مثلا حکم وجوب نماز و حج و روزه و کمی از کلّیات آنها در قرآن مجید وارد شده و میدانیم که این عبادات، شرایط و اجزا و موانع و فروع زیادی دارد که شرح هر یک از آنها در خور کتابی است و همچنین در مسائل مربوط به معاملات و قضا و شهادات و حدود و به طور کلّی سیاسات اسلامی، که همه آگاهان میدانند شرح و تبیین همه اینها از حوصله یک یا چند کتاب بیرون است.
ثانیاً: نیاز مردم به پیامبر برای تبیین پیچیدگیها و تفسیر مجملات، سبب ارتباط آنها با سنّت رسول الله میشود، همان ارتباطی که آنها را در همه زمینهها هادی و راهگشاست و به تعبیر دیگر قرآن همانند کتابی است که شاگردان، احساس میکنند برای فهم آن در پارهای از قسمتها نیاز به معلّم دارند و پیوند آنها با معلّم، حقایق زیاد دیگری را نیز برای آنها روشن میسازد.
حال سؤال در این است که آیا پس از رسول خدا، این معلّم الهی همچنان در میان مسلمانان وجود دارد یا نه؟ بدون شک باید وجود داشته باشد و گرنه مشکلات، باقی میماند. و این جاست که ما معتقدیم در هر عصر و زمان امام معصومی وجود دارد که علم قرآن نزد اوست و او همان کسی است که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در روایت متواتر ثقلین از او به عنوان «عترت» یاد کرده و پیوندش را با قرآن تا دامنه قیامت ناگسستنی دانسته است و فرموده: «اِنّی تارِک فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی ما اِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا وَ اِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَ الْحَوْضَ». (۲۶)
۳– معیار شناخت گناهان کبیره و صغیره
در این که کدام گناهان بزرگ و کبیره و کدام کوچک و صغیره است، در میان دانشمندان گفتگوی بسیاری است. بعضی این دو را از امور نسبی میدانند که به هنگام مقایسه، آن که اهمیّتش بیشتر است کبیره و آن که کمتر است صغیره میباشد (مرحوم طبرسی در مجمع البیان این عقیده را به دانشمندان شیعه نسبت داده است و ظاهراً منظور او بعضی از دانشمندان شیعه است، زیرا بسیاری از آنها عقیده دیگری دارند که به آن اشاره خواهد شد).
جمعی دیگر میگویند: گناه کبیره آن گونه که از نامش پیداست گناهی است که واقعاً بزرگ و از نظر شرع و عقل دارای اهمیّت است مانند قتل نفس و غصب حقوق دیگران و رباخواری و زنا. و شاید به همین دلیل در روایات اهل بیت (علیهم السلام) معیارش وعده عذاب الهی نسبت به آن شمرده شده است. در حدیث معروفی که از امام باقر و امام صادق و امام علی بن موسی الرّضا (علیه السلام) نقل شده است میخوانیم: «اَلْکَبائِرُ الَّتی اَوْجَبَ اللهُ عَزَّوَجَلَ عَلَیْها النّارَ؛ گناهان کبیره آنهاست که خداوند متعال آتش دوزخ را (صریحاً) برای آن واجب شمرده است.» (۲۷) و بنابراین گناهان صغیره آن است که از چنین اهمیّت خاصّی برخوردار نیست.
در بعضی از احادیث نیز تعداد گناهان کبیره هفت، و در بعضی بیست گناه و در بعضی هفتاد، ذکر شده است که این تعبیرات ممکن است اشاره به سلسله مراتب این گناهان باشد.
۴– ناسخ و منسوخ و فلسفه آن
این دو عنوان نیز برای بعضی بسیار بحث انگیز است و شاید تعجّب میکنند که چگونه در قرآن آیات ناسخ و منسوخی وجود دارد (منظور از ناسخ و منسوخ این است که حکمی بیاید و حکم دیگری را بردارد مانند نماز خواندن به سوی مسجدالحرام و کعبه که باعث نسخ حکم نماز به سوی بیت المقدّس شد).
وجود ناسخ و منسوخ در قوانینی که ساخته و پرداخته فکر انسانهاست جای تعجّب نیست؛ چرا که امروز ممکن است قانونی بگذارند و فردا پی به اشتباهاتی در آن ببرند و آن را نسخ کنند. ولی در احکام الهی چگونه تصوّر میشود؟
پاسخ این سؤال را در یک جمله میتوان خلاصه کرد و آن این که علم خداوند و آگاهی بیپایان او هرگز دگرگون نمیشود ولی پارهای از موضوعات در اثر گذشت زمان تغییر مییابد، مثلا ممکن است دارویی برای بیماری، امروز داروی شفابخش باشد و چند روز دیگر برای همان بیمار، زیانبار و خطرناک. طبیب آگاه، امروز دستور استفاده از آن را میدهد و چند روز دیگر آن را نسخ میکند و ممنوع میشمارد. در مثال قبله و غیر آن نیز مطلب همین طور است. ممکن است یک روز نماز به بیت المقدس دارای مصالح زیاد باشد چرا که کعبه مرکز بتها شده، بعلاوه رنگ قومیّت به خود گرفته و اگر در آغاز، نماز به سوی آن خوانده شود، مشکل ایجاد خواهد شد. ولی نماز به سوی بیت المقدّس به مدّت سیزده سال، این زنگها را از اسلام میزداید و هرگاه بعد از هجرت به مدینه نماز به سوی کعبه که نخستین خانه توحید است خوانده شود، دارای مصالح بیشتری است و زیانی هم ندارد.
تمام موارد نسخ، در واقع همین گونه است؛ البتّه مباحث نسخ بسیار گسترده است که در این مختصر نمیگنجد تنها منظور اشاره به اصل فلسفه نسخ بود. (۲۸)
۵– تواریخ و مثالهای زیبای قرآن
قسمت مهمّی از قرآن مجید را تاریخ امّتهای پیشین به ویژه انبیای بزرگ الهی تشکیل میدهد که مملوّست از درسهای عبرت و نکات آموزنده و تجربههای پرارزش برای هر زمان و هر مکان، و درست به همین دلیل قرآن به سراغ آنها رفته و در سورههای مختلف به شرح آن پرداخته و حتّی گاهی تاریخ یک پیامبر (مانند ابراهیم و نوح و موسی و عیسی(علیهم السلام) ) را در سورههای مختلف تکرار میکند البته نه تکرار، بلکه از زاویههای متفاوت به آن مینگردد و میفرماید: «لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهمْ عِبْرَة لاُولِی الاَلْبابِ؛ در داستانهای زندگی آنها درسهای عبرتی برای خردمندان است». (۲۹)
گاه، از آن هم فراتر میرود و علاوه بر تاریخ مدوّن، انسانها را به مطالعه آثار باقیمانده در گوشه و کنار جهان از اقوام پیشین که در حقیقت نوعی تاریخ تکوینی و زنده و گویاست دعوت میکند و میفرماید «قُلْ سیرُوا فِی الاَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَذینَ مِنْ قَبْلُ؛ بگو در روی زمین سیر کنید و پایان کار اقوام پیشین را بنگرید (و از آن عبرت بگیرید)». (۳۰)
قرآن در کنار این تاریخها از مثالهای فراوانی نیز برای هدایت انسانها کمک میگیرد؛ این مثالها گاهی نمونههایی هستند از زندگی واقعی بعضی از انسانها و گاه تشبیهاتی است به امور طبیعی در عالم گیاهان و حیوانات و مانند آن و به هر حال این مثالها به قدری پرجاذبه و گویا و پرمحتواست که میتوان آن را یکی از نکات اعجاز قرآن شمرد و همان طور که قرآن میگوید، دقّت و تدبّر در این مثالها موجب بیداری عقلها و خردهاست: «وَلَقَدْ ضَرَبْنا لِلنّاسِ فی هذَا الْقُرآنِ مِنْ کُلِّ مَثَل لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَرُونَ؛ ما در این قرآن از هر گونه مثال برای مردم ذکر کردیم تا متذکّر (و بیدار) شوند». (۳۱)
امام (علیه السلام) در بخشی که در بالا در بیان جامعیّت قرآن گذشت، مخصوصاً بر این نکته تأکید فرموده و همه مسلمانان را به آن توجّه داده است.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- رژه مشترک نیروهای مسلح در اراک
- بانوی اراکی نایب قهرمان جهان شد
- جشنواره باغ گلهای لاله در اراک
- موافقت اولیه برای حمایت از پروژه 8112 واحدی
- گشایش باغ گلهای لاله در اراک
- 6 نامزد نهایی چهره هنر سال معرفی شدند
- مسیر بازار سرمایه در سال ۱۴۰۴
- «آوینی» روایتگر حقیقت جاودانه
- مجتمع آب سنگین خنداب را بیشتر بشناسید
- پیشرفت ایران در فناوری هستهای چشمگیر است
- بارش باران شبانگاهی در اراک
- سعدی بزرگترین پیامآوران صلح
- تحقق رشد اقتصادی با همکاری جهادی محقق میشود
- تخریب بقیع جنایتی نابخشودنی از سوی وهابیت است
- قاچاق کالا؛ چالشی برای اقتصاد و امنیت
- پروژه تبدیل ایران به هاب ترانزیتی در ۱۴۰۴
- هشدار باد و رعد و برق
- یک خبر موثق از عمان
- تقویت مهارت حل مسئله
- تجمع دانشجویان در حمایت از مردم غزه
آخرین اخبار
- نماز را در اول وقت بخوانید
- سوره «قلم» آیه ۱ تا ۱۵
- آلومینیوم اراک و استقلال
- باخت سنگین آلومینیوم مقابل استقلال
- رقابت ۲۹۶ داوطلب کنکور در فراهان
- مقصران حادثه بندرعباس محاکمه شوند
- شهید مطهری مجاهد خستگیناپذیر بود
- شهید مطهری شخصیت کمنظیر بود
- نقش بیبدیل شهید مطهری در تبیین معارف اسلام
- سرمایهگذاری در پژوهشهای جدید موفقیت را تضمین میکند
- آلومینیوم به مصاف تیم دوازدهم لیگ برتر میرود
- پیشرفت دختران محجبه در عرصه علمی بیشمار است
- تلاقی نوآوری و فرهنگ در دنیای جوانان
- قرآن کریم
- معلمان جامعه را با تعلیم رشد میدهند
- دیگران را به وحدت دعوت کنید
- سوره «ملک» آیه ۱۳ تا ۲۶
- رقابت ۱۷۸ داوطلب در آزمون سراسری ۱۴۰۴ تفرش
- اردوی «با همکلاسیام» در کمیجان
- برگزاری پویش کبوترهای سرخ در تفرش
- نماهنگ «نگین ایران» منتشر شد
- همایش پیادهروی دهه کرامت در فراهان
- معارفه مدیرکل فرهنگ و ارشاد استان مرکزی
- مشارکت همگانی میان دستگاههای فرهنگی ضروری است
- نسل جوان نیاز به پیوند فرهنگی دارد
- امنیت شغلی کارگران اولویت اصلی است
- پرهیز از سیاستزدگی در فرهنگ و هنر
- آغاز بهکار خط اتوبوس شهری راهآهن ساوه
- استان مرکزی مهد مشاهیر و مفاخر کشور است
- ضرورت بهرهگیری از جوانان برای اجرای برنامههای فرهنگی
- مشاهده بیشتر