درباره نویسنده
خطبه 38 نهجالبلاغه؛
بدترین مردم

حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه از بدترین مردم گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمؤمنین علی (ع) را میخوانیم.
و من کلام له (علیه السلام) فی صفة من یتصدی للحکم بین الأمة و لیس لذلک بأهل، و فیها:
أبغض الخلائق إلی اللّه صنفان، الصنف الأول:
إنَّ أَبْغَضَ الْخَلَائِقِ إِلَی اللَّهِ [تَعَالَی] رَجُلَانِ، رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَی نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ مَشْغُوفٌ بِکَلَامِ بِدْعَةٍ وَ دُعَاءِ ضَلَالَةٍ، فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ، ضَالٌّ عَنْ هَدْیِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ، مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَی بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ، حَمَالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ، رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ.
ترجمه:
سخنی از آن حضرت(ع) در وصف کسانی که داوری میان مردم را به عهده میگیرند و شایان آن نیستند:
دشمنترین مردم در نزد خدا، دو کس باشند. یکی آنکه خداوند او را به حال خود رها کرده، پس، از راه راست منحرف گشته است، به سخنان بدعت آمیز دلبسته و مردم را به ضلالت فرا میخواند. فریبی است برای کسی که بدو فریفته شود. از راه هدایتی که پیشینیانش به پیش پای گشاندهاند، رخ بر میتابد و کسانی را که در ایام حیاتش یا پس از مرگش به او اقتدا میکنند، گمراه میسازد. بار خطاهای دیگران بر دوش کشد و در گرو خطای خود باشد.
شرح:
این خطبه همان گونه که در عنوان آن آمده است بیانگر صفات کسانی که بدون لیاقت و استحقاق، بر مسند قضا مینشینند و مردم را به گمراهی میکشانند. امام(ع) در این خطبه آنها را به دو گروه تقسیم کرده است:
گروه اوّل کسانی هستند که آگاهانه راه ضلالت را میپویند و تسلیم هوا و هوس میشوند و بدعت در دین میگذارند و مایه گمراهی خویشتن و خلق خدا میشوند. گروه دوّم جاهلان عالم نما و خودکامگان ناآگاهی هستند که گرفتار جهل مرکّبند، بدون هیچ گونه آمادگی برای داوری میان مردم، بر مسند قضاوت مینشینند و شبهاتی به هم میبافند و پشت سر هم مرتکب اشتباه و خطا میشوند. حقّ را به باطل میآمیزند و خونهای بیگناهان را بر باد میدهند، و اموال مردم را به ناحق به دیگری میبخشند. این احتمال نیز وجود دارد که قسمت اوّل، اشاره به حاکمان بدعتگذار و گمراه ظلم و جور باشد و دوّمی به قاضیان جاهل و بیخبر. بنا بر این کلمه حکم که در عنوان این خطبه آمده است در مفهوم عامّی به کار رفته که هم شامل حکومت و هم قضاوت میشود.
در پایان خطبه، امام(ع) از این گونه افراد که به قرآن مجید پشت کرده و معروف در نظرشان منکر، و منکر در نظرشان معروف است به خدا شکایت میکند. بنا بر این، خطبه در سه بخش خلاصه میشود: بخش اوّل و دوّم، توصیف این دو گروه گمراه است، و بخش سوّم، مشتمل بر شکایت به خداوند از آنها و امثال آنان است.
منفورترین خلایق چه کسانی هستند؟
امام (علیه السلام) در این بخش از کلامش، نخست به تقسیم کردن مبغوضترین خلایق خداوند به دو گروه پرداخته، میفرماید: «دو نفر در پیشگاه خداوند از همه مخلوقات الهی مبغوضتر و منفورترند» (اِنَ اَبْغَضَ الْخَلائِقِ اِلَی اللهِ رَجُلانِ).
بدیهی است حبّ و بغض به آن گونه که در انسانهاست در مورد خداوند مفهوم ندارد؛ زیرا این حب و بغض از قبیل حالات و دگرگونیهایی است که در روح و جان انسان بر اثر تمایل و نفرت نسبت به اموری پیدا میشود؛ امّا در مورد خداوند حبّ به معنای مشمول رحمت ساختن و بغض به معنای دور نمودن از رحمت است.
سپس به توصیف گویایی از گروه اوّل، یعنی حاکمان یا عالمان هواپرست میپردازد؛ و قبل از هر چیز به ریشه اصلی بدبختی آنها اشاره کرده، میفرماید: «او کسی است که خداوند وی را به حال خود واگذارده است!» (رَجُل وَکَلَهُ اللهُ اِلی نَفْسِهِ).
تمام ممکنات و از جمله انسانها آن چنان به ذات پاک خدا وابستهاند که اگر لحظهای رابطه آنان از او قطع میشود همگی فانی و نابود میشوند. توجّه به این وابستگی و پیوستگی، روح توکّل را در انسان زنده میکند که همه چیز خود را به او واگذار کند، یعنی آنچه در توان دارد برای پیشرفت کارها تلاش نماید ولی با این حال بداند سرچشمه هر خیر و برکت و هر موهبت و نعمت ذات پاک اوست.
ولی هنگامی که انسان بر اثر غرور و خودخواهی و هواپرستی، از این حقیقت غافل شود و خویش را مستقل بپندارد از خدا بریده میشود و همه چیز در نظر او وارونه میگردد. این بریدگی از خدا همان معنای واگذار شدنش به خویشتن است و این ریشه تمام بدبختیها و انحرافات است.
به همین دلیل پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) که گل سر سبد عالم آفرینش بود بارها میفرمود: «اَللّهُمَ… لاتَکِلْنی اِلی نَفْسی طَرْفَة عَیْن اَبَداً؛ خداوندا! لحظهای مرا به خویشتن وامگذار (و از ذات پاکت دور مفرما)!». (۱)
این همان چیزی است که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در آن سخنی پرمعنا میفرماید: «الِهی کَفی بیعِزّاً اَنْ اَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفی بیفَخْراً انْ تَکُونَ لی رَبّاً؛ خدای من! این عزت برای من بس است که بنده تو باشم و این افتخار برای من کافی است که تو پروردگار من باشی»! (۲)
همان گونه که در دعاهای معصوم آمده است، میفرماید: «اِنَّکَ اِنْ وَکَلْتَنی اِلی نَفْسی تُقَرِّبُنی مِنَ الشَّرِ وَ تُباعِدُنی مِنَ الْخَیْرِ؛ اگر مرا به خویشتن واگذاری، هوای نفس من را به شرّ نزدیک و از خیر دور میسازد». (۳) سپس امام به دنبال بیان ریشه اصلی بدبختی این گونه افراد، به ثمرات شوم آن پرداخته و به هشت ثمره شوم که در واقع از قبیل علّت و معلول یکدیگرند اشاره میفرماید:
نخست میگوید: «چنین کسی از راه راست منحرف میگردد» (فَهُوَ جائِر عَنْ قَصْدِ السَبیلِ).
«قَصْدُ السَّبیلِ» همان راه میانه و معتدل و خالی از هرگونه افراط و تفریط است. قصدالسبیل راهی است که انسان را به سوی خدا میبرد همان گونه که در قرآن مجید آمده: «وَ عَلَی الله قَصْدُ السَبیل؛ برخداست که راه راست را به بندگان نشان دهد (یا این که راه راست به خدا منتهی میشود)». (۴)
بدیهی است انسان در صورتی میتواند راه راست را که از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است، از میان هزاران هزار راه انحرافی تشخیص دهد که عنایات الهیّه شامل حال او گردد؛ امّا کسی که از خدا بریده و به خود واگذار شده است در حیرت و سرگردانی فرو میرود و به بیراهه کشانده میشود؛ به ویژه این که بیراههها غالباً با هوای نفس هماهنگ است و زرق و برق دارد و به او چشمک میزند.
در دوّمین ثمره شوم این واگذاری به خویشتن، که نتیجه طبیعی انحراف از جاده مستقیم است، میفرماید: «چنین کسی به سخنان بدعت آمیز خویش سخت دل میبندد» (مَشْغُوف بِکَلامِ بِدْعَة).
از آن جا به مرحله سوّم گام مینهد که «در راه دعوت به ضلالت گام برمی دارد و از آن خوشحال است» (وَ دُعاءِ ضَلالَة).
«شغف» از ماده «شغاف» (بر وزن کلاف) به معنای گره بالای قلب یا پوسته نازک آن است که همچون غلافی تمام آن را در برگرفته، در قرآن مجید درباره عشق بیقرار «زلیخا» نسبت به «یوسف» از زبان زنان «مصر» به عنوان «قَدْ شَغَفَها حُبّاً» تعبیر شده است؛ و در جمله مورد بحث اشاره به این است که این گونه افراد خودخواه و خود محور، به سخنان بدعت آمیز خویشتن سخت دلبستگی دارند؛ همان دلبستگی که نتیجهاش دعوت دیگران به راههای ضلالت است، قرآن نیز میگوید: «وَ ما دُعاءُ الْکافِرینَ اِلاّ فِی ضَلال؛ و دعوت کافران جز در ضلالت و گمراهی نخواهد بود». (۵)
درباره حقیقت بدعت و انگیزهها و نتایج آن، بحثی داریم که در نکتهها خواهد آمد.
در چهارمین وصف که در حقیقت نتیجه اوصاف پیشین است، میفرماید: «چنین کسی مایه انحراف کسانی است که فریبش را خوردهاند» (فَهُوَ فِتْنَة لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ).
همانها که بر اثر خوش باوری یا فریب ظاهر خوردن، به او دل میبندند و او را مقتدا و پیشوای خود میپندارند و به او اعتماد میکنند؛ بدیهی است آن کس که دلبسته بدعتها و دعوت کننده به ضلالتهاست، مایه گمراهی گروههای زیادی میشود.
در پنجمین و ششمین توصیف چنین کسانی میافزاید: «او هم خودش از طریق هدایت پیشینیان گمراه شده و هم گمراه کننده کسانی است که در زندگی او یا پس از مرگش به او اقتدا میکنند» (ضالّ عَنْ هَدْیِ مَنْ کانَ قَبْلَهُ، مُضِلّ لِمَنِ اقْتَدی بِهِ فی حَیاتِهِ وَ بَعْدَ وَفاتِهِ).
منظور از «مَنْ کانَ قَبْلَهُ» پیامبران و اوصیای بر حقّ آنان است؛ اشاره به این که راه هدایت از پیش روشن شده و عذری برای پوییدن راه ضلالت وجود ندارد؛ با این حال راه پر نور هدایت را رها ساخته و در کوره راه تاریک ضلالت فرو افتاده است.
از همه اسفبارتر این که این گونه اشخاص، تنها در حیاتشان مایه گمراهی نیستند، بلکه بعد از وفات نیز تا قرنها و تا هزاران سال در گمراهی گمراهان سهیم و شریکند؛ زیرا طبق حدیث معروف نبوی «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً عُمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ کانَ لَهُ اَجْرُهُ وَ مِثْلُ اُجُورِهِمْ مِنْ غَیْرِ اَنْ یَنْقُصَ مِنْ اُجُورِهِمْ شَیْئاً، وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةٌ سَیِئَةً فَعُمِلَ بِها بَعْدَهُ کانَ عَلَیْهِ وِزْرُهُ وَ مِثْلُ اَوْزارِهِمْ مِنْ غَیْرِ اَنْ یَنْقُصَ مِنْ اَوزارِهِمْ شَیْئاً؛ کسی که سنّت حسنهای بگذارد که بعد از او به آن عمل شود، هم اجر خودش را میبرد و هم مانند اجر کسانی که به آن عمل کردهاند، بیآن که از اجر آنها چیزی کم کند؛ و کسی که سنّت بدی بگذارد و بعد از او به آن عمل شود، بار سنگین گناه آن را بر دوش میکشد و هم بار گناه کسانی که به آن عمل کردهاند، بیآن که چیزی از گناهان آنها کم کند». (۶)
این تعبیر هشدار مهمّی است به افرادی که در راه بدعتها گام بر میدارند و پایه گذار ضلالتها هستند که بدبختی آنها منحصر به دوران حیاتشان نیست؛ گاه تا هزاران سال بعد از آن باید کفّاره اعمال خویش را بدهند.
علی (علیه السلام) در خطبه ۱۶۴ نیز تعبیر تکان دهنده دیگری دارد، میفرماید: «وَ اِنَّ شَرَّ النّاسِ عِنْدَ اللهِ اِمام جائِر ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَاَماتَ سُنَةً مَاْخُوذَةً وَ اَحْیی بِدْعَةً مَتْرُوکَةً؛ بدترین مردم نزد پروردگار پیشوای ستمگری است که هم خودش گمراه شده و هم مردم به وسیله او به گمراهی کشیده شدهاند؛ سنّتهای نیکوی پیشین را از بین برده و بدعتهای متروک و فراموش شده را زنده کرده است».
در هفتمین و هشتمین توصیف که نتیجه مستقیم توصیفهای سابق است، میفرماید: «او بار گناهان کسانی را که گمراه ساخته به دوش میکشد و همواره در گرو گناهان خویش است» (حَمّال خَطایا غَیْرِهِ، رَهْن بِخَطیئَتِهِ).
این سخن یک بیان تعبّدی نیست؛ بلکه کاملا منطقی است. چرا که هرگونه معاونت و کمک به گناه سبب شرکت در آن گناه است؛ و از آن جا که پیروان این پیشوایان گمراه با اراده خویش این راه را پیمودند چیزی از گناهان آنها نیز کاسته نمیشود.
قرآن مجید همین معنا را با صراحت در سوره نحل بیان کرده است، میفرماید: «لِیَحْمِلُوا اَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ اَوْزارِ الَّذینَ یُضِلٌونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْم اَلاَساءَ مَا یَزِرُونَ؛ روز قیامت آنها باید بار گناهان خود را به طور کامل بر دوش کشند و هم بخشی از گناهان کسانی را که به خاطر جهل، گمراهشان میسازند، آگاه باشید آنها بار سنگین بدی بر دوش میکشند»! (۷)
تعبیر به رهن در مورد گناهان خویش تعبیر جالبی است که از قرآن مجید گرفته شده: «کُلُ نَفْس بِمَا کَسَبَتْ رَهینَةٌ؛ هرکس در گرو اعمال خویش است» (۸)، همان گونه که مال گروگان، تا بدهی آن را نپردازند، آزاد نمیشود، انسان نیز تا کفّاره گناهان خویش را ندهد آزاد نخواهد شد؛ و تعبیر به حمّال در مورد گناهان دیگران نیز تعبیر جالب دیگری است، گویی گناهان (همان گونه که از کلمه وِزْر نیز استفاده میشود) بار عظیمی است که بر دوش صاحبان آنها و کسانی که باعث و بانی آن شدهاند، سنگینی میکند و آنها را از پا درمی آورد و از رسیدن به مقصد و صعود به آسمان قرب الهی باز میدارد و در قعر آتش دوزخ فرو میافکند.
از این جا روشن میشود کسی که خدا او را به خویش واگذارد، در چه مسیر حرکت میکند و به چه عاقبت شوم و دردناکی گرفتار میشود.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- استقبال از کاروان دوی امدادی در تفرش
- عدالتمحوری، میراث ماندگار شهید رئیسی
- احیای هپکو میراث جاودانه شهید رئیسی
- ورود سامانه جدید بارشی به کشور
- اشتغالزایی برای ۳۰ نفر در فراهان
- شهید رئیسی سرمایه اجتماعی نظام را تقویت کرد
- وداعی ماندگار با شهید خدمت
- مردمداری رمز محبوبیت شهید رئیسی
- مدیر شعب بانک کشاورزی استان مرکزی معرفی شد
- «نجمه غفاری» صدای توانیابان در عرصه آموزش
- تشکیل زنجیره انسانی مقابل مرکز هستهای اراک
- «خلیج فارس» در اسناد تاریخی معتبر ثبت است
- تجمع دانشجویان در حمایت از فناوری هستهای
- پیگیری مطالبات مردمی از وظایف روابط عمومیها است
- مراسم بزرگداشت اولین سالگرد شهید جمهور در اراک
- مصرف تا سقف الگو یارانهای است
- ورودی سدهای استان مرکزی به کمترین میزان رسید
- جشن ازدواج آسان ۱۱۴ زوج اراکی
- افتتاح پل سنجان میراث شهید رئیسی
- افتتاح فاز اول آزادراه کنارگذر اراک
آخرین اخبار
- جوانان به دفاع از اسلام بپردازید
- سوره «ضحی» آیه 1 تا ۱۱
- ملت ایران با معنویت بر دشمنان پیروز شدند
- استکبارستیزی در منظومه فکری امام (ره) موج میزند
- توقيف 137 دستگاه وسيله نقليه متخلف
- تربیت جوانان انقلابی اولویت اصلی بسیج است
- توسعه علوم اسلامی در زمان امام باقر (ع)
- مبارزه با استکبار میراث ماندگار امام (ره) است
- امام باقر پایههای فکری اسلام را تقویت کرد
- امام (ره) خدمتگزار مردم بود
- اتخاذ تصمیمات فوری برای رفع مشکلات روستای «گاوخانه»
- حدادی باید استعفا دهد
- آمریکا در مذاکرات مواضع شفاف و روشنی ندارد
- آقای عارف، آخرین خرید شما کی بود!
- امام باقر (ع) مسیر خدمتگذاری را روشن کرد
- تصادف مرگبار در محور تفرش - سلفچگان
- ایرالکو باید پاسخگوی مطالبات مردم باشد
- امام (ره) تحول سیاسی و فرهنگی ایجاد کرد
- من به راه امام حسین (ع) میروم
- سوره «اللیل» آیه 1 تا ۲۱
- امام (ره) با اخلاص برابر استکبار جهانی ایستاد
- توقیف خودور با خلافی ۱۱۳ میلیون
- اردوی راهیان پیشرفت فرصتی برای شناخت افتخارات ملی
- بهرهبرداری از یک واحد تولیدی در داودآباد
- اعزام ۱۰ هزار زائر استان مرکزی به تهران
- تکمیل فاز چهارم بیمارستان خوانساری تا پایان سال
- اندیشه امام (ره) مسیر عدالت را روشن کرد
- واگذاری باشگاه آلومینیوم قابل پذیرش نیست
- بازار اراک تلفیق فرهنگ و اقتصاد
- بلوفهای سیاسی آمریکا کهنه شده است
- مشاهده بیشتر