درباره نویسنده
خطبه 64 نهجالبلاغه؛
امیدی به شما نیست

حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه از امیدی به شما نیست گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمؤمنین علی (ع) را میخوانیم.
الْمَغْرُورُ وَ اللَّهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ وَ مَنْ فَازَ بِکُمْ فَقَدْ فَازَ وَ اللَّهِ بِالسَّهْمِ الْأَخْیَبِ وَ مَنْ رَمَی بِکُمْ فَقَدْ رَمَی بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ. أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ لَا أُصَدِّقُ قَوْلَکُمْ وَ لَا أَطْمَعُ فِی نَصْرِکُمْ وَ لَا أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِکُمْ. مَا بَالُکُمْ، مَا دَوَاؤُکُمْ، مَا طِبُکُمْ؟ الْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُکُمْ. أَ قَوْلًا بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ غَفْلةً مِنْ غَیْرِ وَرَعٍ وَ طَمَعاً فِی غَیْرِ حَق؟
ترجمه:
به خدا سوگند، فریب خورده کسی است که شما او را به وعده دروغ بفریبید. هر که پندارد که به نیروی شما پیروز میشود، همانند کسی است که آن تیر از تیرهای قمار نصیب او شود که سودش از همه کمتر است و هر که شما را چون تیر به سوی دشمن افکند، تیر شکسته بیپیکان را در کمان رانده.
به خدا سوگند، به جایی رسیدهام که دیگر سخن شما باور نمیکنم و به یاری شما امید نمیبندم و دشمن را به شما بیم نمیدهم.
شما را چه میشود، داروی درد شما کدام است، علاج شما چگونه است؟ دشمنان شما نیز مردمی همانند شمایند. آیا هرچه گفتید، همه از روی نادانی بود یا از سر غفلت و ناپرهیزگاری یا در چیزی که حق شما نبود طمع ورزیده بودید.
شرح:
امام (علیه السلام) در ادامه این سخن آنها را به خاطر مکر و فریب و سستی و بیتفاوتیشان شدیداً مورد سرزنش قرار میدهد، میفرماید:
«به خدا سوگند! فریب خورده واقعی کسی است که فریب شما را بخورد! اَلْمَغْرُورُ – وَاللهِ – مَنْ غَرَرْتُمُوهُ (۱)».
زیرا ممکن است که شخص شیّاد فریبکاری، بخشی از سرمایه و زندگی انسان را ببرد یا لباس و خانه او را برباید، امّا شما با فریبکاری خود همه چیز مرا غارت کردید و به تمام سرنوشت مسلمانان پشت پا زدید و عدل و دادگری، پاکی و تقوی، عزّت و سربلندی، حقوق مردم و مستضعفان را بر باد دادید. سپس میافزاید:
«کسی که بخواهد به وسیله شما، پیروز، شود به خدا سوگند! همانند کسی است که در قرعه کشی و بخت آزمایی، برگ نابرندهای نصیبش شود؛ وَ مَنْ فَازَبِکُمْ، فَقَدْ فَازَ – وَاللهِ – بِالسَّهْمِ الاَخْیَبِ» (۲).
اشاره به این که کمک و همکاری شما به هیچ وجه حساب شده نیست و کسی که اعتماد بر همکاری شما کند، مانند کسی است که در یک قرعه کشی شرکت کرده که نتیجه آن در پایان، برگ نابرنده است.
مسأله قرعه کشی و بخت آزمایی در میان عرب با تشریفات خاصّی معمول بوده است. آنها شتری را میخریدند و آن را به قسمتهای متعدّدی تقسیم میکردند، سپس ده چوبه تیر داشتند که هر کدام از آنها نامی داشت و بر روی آن نوشته شده بود. هفت عدد از تیرها، به ترتیب، برنده یک سهم و دو سهم، تا هفت سهم (مجموعاً بیست و هشت سهم) بود و سه چوبه تیر دیگر، برنده هیچ سهمی نبود و هر کدام از آنها نیز نامی داشت. و در واقع، سهم «اخیب» (چوبه تیر نابرنده) عنوانی برای آنها بود.
مجموع این ده تیر را در کیسهای میکردند و تکان میدادند و به ترتیب به نام ده نفر خارج میکردند. آنها که صاحب تیر برنده میشدند، سهم خود را از گوشت شتر میبردند و آنها که سه چوبه تیرِ نابرنده به نامشان میافتاد، مجبور بودند هر کدام یک سوم بهای شتر را بپردازند؛ به این ترتیب این سه نفر نه تنها برنده نبودند، بلکه خسارت نیز بر دوش آنها بود.
امام (علیه السلام) مردم کوفه را که همکاریشان بیارزش و مبارزههایشان توخالی و خسارت بار بود، به آن چوبههای تیر نابرنده پرخسارت تشبیه میکند؛ و چه تشبیه گویا و ظریفی!
حضرت در ادامه سخن به تشبیه گویای دیگری میپردازد و میافزاید:
«کسی که بخواهد به وسیله شما تیری به سوی دشمن پرتاب کند، مانند کسی است که با تیر بیپیکان تیراندازی میکند! وَ مَنْ رَمَی بِکُمْ فَقَدْ رَمَی بِأَفْوَقَ نَاصِل (۳)».
تیراندازان قدیم که با کمان تیراندازی میکردند، تیرهایی داشتند که از سه قسمت تشکیل شده بود: چوبه تیر – که اصل تیر را تشکیل میداد – و پرهایی که در انتهای آن بود و سبب میشد چوبه تیر به طور مستقیم به سوی هدف حرکت کند و نوک فلزی که در سر چوبه تیر بود سبب فرورفتن تیر در هدف میشد.
بدیهی است که اگر تیر نوک فلزی نداشته باشد، علاوه بر این که حرکتش خالی از انحراف نخواهد بود، به هدف هم که میرسد کاری از آن برنمی آید و آخرین اثرش، مانند اثر شلاّقی است که بر بدن وارد شود و نیز تیری که آخرش شکسته، روی زِه قرار نمیگیرد و به پیش رانده نمیشود و به فرض که نوک فلزی هم داشته باشد، کاری از آن ساخته نیست.
امام در این سخن بر این نکته تأکید میکند که شما مردم کوفه، فاقد نیروی اصلی تهاجم بر دشمن – که همان نیروی ایمان و شجاعت و وفاداری و تقوا است – هستید و چنان به زندگی روزمرّه پرزرق و برق خود چسبیدهاید که همه ارزشها را به دست فراموشی سپردهاید.
در اینجا نکته قابل توجّه این است که «اَفْوَق» از مادّه «فوق» به معنای «ته چوبه تیر» است که دارای شکافی است و روی زه قرار میگیرد و با فشار آن به پیش رانده میشود و «ناصل» از ماده «نصل» به معنای فلز تیزی است که بر سر تیر نصب میشود. تعبیر «افوق ناصل» در موردی گفته میشود که چوبه تیر، نه سر داشته باشد و نه ته، که هیچ کاری از آن ساخته نیست؛ چرا که فقدان یکی از این دو، آن را از کار میاندازد، تا چه رسد که هر دو قسمت خراب باشد.
***
کاری کردید که از شما مأیوسم!
در آخرین بخش این خطبه – که از خطبههای دردناک و غم انگیزی است که از مولا علی (علیه السلام) شنیده شده است – امام، آخرین تازیانههای سرزنش و ملامت را بر ارواح مرده آنها مینوازد، به این امید که شاید به حرکت آیند و بر پاخیزند و با امکانات وسیع و گستردهای که دارند، قدرت شیطانی دشمن را درهم بشکنند و مسلمانان را از شرّ این خون آشامان – که آخرین تفالههای زمان جاهلیتند – آسوده کنند، میفرماید:
«به خدا سوگند! به آنجا رسیدهام که گفتارتان را تصدیق نمیکنم و به یاری شما امید ندارم و دشمن را به وسیله شما تهدید نخواهم کرد. أَصْبَحْتُ وَ اللهِ! لا أُصَدِّقُ قَوْلَکُمْ، وَ لاَ أَطْمَعُ فِی نَصْرِکُمْ، وَ لاَ أُوعِدُ الْعَدُوَ بِکُمْ.»
درست است که اعتماد متقابل پیشوا و پیروان، از اصول مسلّم مدیریت است و اعتماد به مردم و تشویق آنان و چشم پوشی از خطاهایشان و بیان نقاط قوّتشان، مایه دلگرمی و پیروزی است، ولی گاه کار به جایی میرسد که بر اثر ضعف و سستی فوق العاده و پراکندگی افکار و تشتّت صفوف و جهل و نادانی تمام روزنههای امید رهبر و پیشوا بسته میشود و مردم در شرایط خاصّی به شکل فردی در میآیند که گرفتار ایست قلبی شده و جز با فشارهای سنگین امیدی به بازگشتش نیست. و یا مانند کسی که مادّه سمی خواب آوری خورده که باید او را با سیلی آبدار از فرورفتن در خوابی که مایه مرگ است، نجات داد.
این سخنان در عین این که وضع مردم کوفه را مشخص میکند، مشکلات طاقت فرسای امیرمؤمنان علی (علیه السلام) را در آن مقطع تاریخی نشان میدهد. او، حق داشت این چنین اظهار بیاعتمادی به آنها کند؛ چرا که بارها از وعدههای خود تخلّف کرده و بیوفایی و پیمان شکنی را نشان داده بودند. آنها گروهی بودند که تنها، با رجزخوانی و شعارهای داغ در مجالس شب نشینی دل خوش میکردند، ولی به هنگام حرکت به سوی میدانهای نبرد با دشمن در لانههای خود میخزیدند.
حضرت سپس در ادامه این سخن گویی بر آنها فریاد میزند، میفرماید:
«درد شما چیست؟ داروی شما کدام است؟ طبابت و درمانتان از چه راهی میسر است؟ ما بَالُکُم؟ ما دَوَاؤُکُمْ؟ ما طِبُکُمْ؟»
این گروه شامیان مردانی مانند شما هستند (چرا آنها این گونه متّحدند و آن قدر مقاوم و گوش به فرمان پیشوای ظالمشان هستند، ولی شما این گونه پراکنده و سست و عصیانگرید؟)؛ «اَلْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُکُمْ».
آیا آنها، از آب و گِل دیگری هستند، یا ساختمان جسمی و روحیه دیگری دارند؟ به یقین چنین نیست، فرق آنان با شما در یک چیز است: اخلاق و روحیات.
آری، آنها میدانند برای میدان جنگ چه چیزهایی لازم است، ولی شما هرگز نمیدانید و علی رغم نعمتهای عظیمی مانند پیشوای قدرتمند و… که خدا به شما داده، نفرات فراوان و امکانات بسیار آنها شما را مرعوب خود ساخته و به ذلّت کشانده است. افسوس و صد افسوس که رهبری مانند من، گرفتار شماها شده!
و به گفته مولا، در دیوان منسوب به آن حضرت:
دَواؤُکَ فیکَ وَ ما تُبْصِرُ *** وَ دَاؤُکَ مِنْکَ وَ ما تَشْعُرُ
درد تو در درون جان تو است و تو نمیبینی *** و داروی تو، در خود تو است و تو نمیفهمی!
سرانجام و در آخرین جملههای این خطبه، امام دقیقاً انگشت روی درد آنها میگذارد و در سه چیز، آن را خلاصه میکند و میفرماید:
«آیا سخن بدون آگاهی (مشکلی را حلّ میکند؟) و غفلت آمیخته با بیتقوایی شما را به جایی میرساند؟ و امید به پیروزی دارید، در حالی که شایستگی آن را ندارید؛ أَقَوْلا بِغَیْرِ عِلْم؟ وَ غَفْلَةً مِنْ غَیْرِ وَرَع؟! وَ طَمَعاً فی غَیْرِ حَقٍ؟!»
آری، بدبختی شما از اینجا سرچشمه میگیرد که نسنجیده سخن میگویید و سطح آگاهی شما پایین است: شما آیین تقوا را رها کرده در غفلت دنیاپرستی فرو رفتهاید؛ شما میخواهید تکیه بر جای بزرگان و پیروزمندان بزنید، در حالی که اسباب پیروزی را فراهم نساختهاید. آری، درد شما، اینجا است.
این عوامل سه گانه (گفتار بدون عمل و جهل توأم بابی تقوایی و امید پیروزی، بدون فراهم ساختن اسباب آن) در هر قوم و ملّتی که فراهم شود، سبب بدبختی و بیچارگی و شکست آنها خواهد شد.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- «علی فاضلی» نایبقهرمان مسابقات قویترین مردان شد
- آخرین وضعیت پروژه ۸۱۰۰ واحدی مسکن ملی
- برگزاری اجتماعات یادگیری معلمان
- تلخ و شیرینهای ۴ ساله خانه ملت!
- دادستان جدید خمین معرفی شد
- حادثه تلخ بمباران شهر اراک در دوران دفاعمقدس
- مسیرهای راهپیمایی روز قدس در استان مرکزی
- مجتمع آب سنگین خنداب را بیشتر بشناسید
- «حسین افضلی» بازرس کل استان مرکزی شد
- تأثیر هوش مصنوعی در تکامل دین
آخرین اخبار
- برپایی عزاداری ظهر عاشورا حسینی در اراک
- ایران پرچمدار حق در برابر سلطهگران است
- مراسم خیمهسوزان ظهر عاشورا در ساوه
- عزاداری مردم اراک در عاشورای حسینی
- برگزاری نماز ظهر عاشورا در خنداب
- نماز ظهر عاشورا در تفرش اقامه شد
- نجات ۲ کوهنورد از غار امجک تفرش
- علمگردانی و نخلگردانی در فراهان
- عاشورا نقطه وحدت و الهامبخش همبستگی ملی است
- ارادت بیپایان ساوجیها به قمر بنیهاشم (ع)
- مشاهده بیشتر