به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمومنین علی (ع) را میخوانیم.
ثُمَّ أَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً أَرْغَدَ فِيهَا [عِيشَتَهُ] عَيشَهُ وَ آمَنَ فِيهَا مَحَلَّتَهُ وَ حَذَّرَهُ إِبْلِيسَ وَ عَدَاوَتَهُ، فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَةً عَلَيهِ بِدَارِ الْمُقَامِ وَ مُرَافَقَةِ الْأَبْرَارِ، فَبَاعَ الْيقِينَ بِشَكِّهِ وَ الْعَزِيمَةَ بِوَهْنِهِ وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلًا وَ [بِالاعْتِزَازِ] بِالاغْتِرَارِ نَدَماً، ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِي تَوْبَتِهِ وَ لَقَّاهُ كَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِيةِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّيةِ.
ترجمه: آن گاه خداوند سبحان آدم را در بهشت جاى داد، سرايى كه زندگى در آن خوش و آرام بود و جايگاهى همه ايمنى. و از ابليس و دشمنى اش برحذر داشت. ولى دشمن كه آدم را در آن سراى خوش و امن، همنشين نيكان ديد، بر او رشك برد.
آدم يقين خويش بداد و شك بستد و اراده استوارش به سستى گراييد و شادمانى از دل او رخت بر بست و وحشت جاى آن بگرفت و آن گردن فرازى و غرور به پشيمانى و حسرت بدل شد.
ولى خداوند در توبه به روى او بگشاد و كلمه رحمت خويش به او بياموخت و وعده داد كه بار دگر او را به بهشت خود بازگرداند. ليكن نخست او را به اين جهان بلا و محنت و جايگاه زادن و پروردن فرو فرستاد.
شرح:
سرانجام عبرت انگيز آدم
در بحث گذشته سخن از آزمايش فرشتگان و ابليس بود و در اين جا در واقع سخن از آزمون آدم و سرانجام اين آزمون است.
از آيات قرآن به خوبى استفاده مى شود که آدم براى زندگانى در زمين آفريده شده است. در آيه ۳۰ سوره بقره مى فرمايد: «اِنّى جاعِل فِى الاَرْضِ خَليفَةً; من در زمين نماينده اى قرار مى دهم». و نيز از آيات قرآن استفاده مى شود که منظور از زمين در اين جا محلّى غير از بهشت بود (بهشت به هر معنا که باشد) زيرا در آيه ۳۶ بقره مى خوانيم: «قُلنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْض عَدُوّ وَ لَکُمْ فِى الاَرْضِ مُسْتَقرٌّ وَ مَتاعٌ اِلى حين; به آنها (آدم و همسرش و شيطان) گفتيم همگى فرود آييد در حالى که بعضى دشمن ديگرى خواهيد بود و براى شما در زمين تا مدّت معينى، قرارگاه خواهد بود».
ولى به هر حال لازم بود که آدم دورانى از آزمايش الهى را تجربه کند و به مفاهيمى همچون امر و نهى و تکليف و اطاعت و عصيان و پشيمانى و توبه، آشنا گردد و دشمن خود را به خوبى در عمل بشناسد، لذا خداوند او را به بهشت فرستاد و بهره گيرى از همه نعمتهاى عالى آن جا را براى او مباح شمرد، تنها او را از نزديک شدن به درختى نهى کرد ولى وسوسههاى شيطان و مکر و فريب او سرانجام مؤثّر شد و آدم مرتکب ترک اولى گرديد، از شجره ممنوعه خورد و از لباسهاى بهشتى خارج شد، اين امر سبب بيدارى و بازگشت او به سوى خدا گشت و از درِ توبه درآمد، لطف الهى شامل حالش شد و چگونگىِ توبه کردن را به او آموخت و سپس توبه اش را پذيرا گشت و وعده بازگشت به بهشت را به او داد، ولى اثر وضعى اين کار، دامان او را گرفت و از آن زندگى پرنعمت و مرفّه بهشت به زندگى پر رنج و زحمت زمين فرستاد.
اين دورنما و عصارهاى از محتواى اين بخش از کلام مولا و داستان آدم به طور کلّى است، اکنون به اصل خطبه باز مى گرديم و به تفسير جمله هاى آن مى پردازيم.
نخست مىفرمايد: «سپس خداوند سبحان، آدم را در خانه اى سکنى بخشيد که زندگيش را در آن پرنعمت و گوارا کرده بود» (ثُمَّ اَسْکَنَ سُبْحانَهُ آدَمَ داراً اَرْغَدَ(۱) فيها عَيشَهُ).
«و جايگاه او را امن و امان قرار داده بود» (وَ آمَنَ فيها مَحَلَّتَهُ).
و به اين ترتيب، دو رکن اصلى زندگى که امنيت و وفور نعمت است در آن جمع بود.
تعبير امام(عليهالسلام) در اين عبارت در واقع اشاره به آيه ۳۵ سوره بقره است که مىفرمايد: «وَ قُلْنا يا آدَمُ أسْکُنْ اَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَيثُ شِئتُما; به آدم گفتيم تو و همسرت در بهشت ساکن شويد و از نعمتهاى آن از هر جا مىخواهيد پاک و گوارا بخوريد».
در عين حال به او هشدار داد «و او را از ابليس و عداوت و دشمنى اش برحذر داشت» (وَ حَذَّرَهُ اِبْليسَ وَ عَداوَتَهُ).
به اين ترتيب، هم راه سعادت را به او نشان داد و هم چاه بدبختى و شقاوت را، و بر او حجّت را از هر نظر تمام کرد. اين تعبير، اشاره به چيزى است که در آيه ۱۱۷ سوره طه آمده است که مى فرمايد: «فَقُلْنا يا آدَمُ اِنَّ هذا عَدُوّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ فَلا يخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى; گفتيم اى آدم! اين (ابليس) دشمن تو و همسر توست، مبادا شما را از بهشت بيرون کند که به زحمت و رنج خواهى افتاد»، و براى اتمام حجّت بيشتر حتّى درختى را که مى بايست به آن نزديک نشود به او نشان داد و راه را براى استفاده از ديگر درختان بهشتى در برابر آنها بازگذاشت.
امّا اين رهرو تازه کار که از مکايد و نيرنگهاى شيطان آگاهى کافى نداشت سرانجام در دام شيطان گرفتار شد و چنان که امام در ادامه اين سخن مى فرمايد: «دشمن، او را فريب داد چرا که بر او حسادت مىورزيد که در سراى پايدار و همنشين نيکان (فرشتگان) است» (فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفاسَةً(۲) عَلَيهِ بِدارِ الْمُقامِ وَ مُرافَقَةِ الاَبْرارِ).
اصولا کار شيطان همين است او تلاش نمى کند که خودش را به پاى نيکان و سعادتمندان برساند او مى کوشد نعمتهاى الهى را از ديگران بگيرد و فضاى زندگى را براى آنها تيره و تار کند.
سپس به نکته اصلى اشتباه آدم اشاره مى فرمايد و مى گويد: «آدم يقين خود را به شک و ترديد فروخت» (فَباعَ الْيقينَ بِشَکِّهِ) «و عزم راسخى را که مى بايست در برابر وسوسه هاى شيطانى به کار گيرد به گفته سُست او فروخت» (وَ الْعَزيمَةَ بِوَهْنِهِ).(۳)
اين تعبير نيز اشاره به آيه ديگرى از قرآن است که مى فرمايد: «وَ لَقَدْ عَهْدِنا اِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً; از آدم پيمان گرفته بوديم (که فريب شيطان را نخورد) امّا او فراموش کرد و عزم استوارى براى او نيافتيم».(۴)
درست است که «شيطان براى آنها سوگند ياد کرد که من خيرخواه تو و همسرت هستم» (وَ قاسَمَهُما اِنّى لَکُما لَمِنَ النّاصِحينَ).(۵)
ولى آيا او بايد به وعده هاى الهى که از سرچشمه يقين مى جوشد اعتماد کند يا به سخنان شيطان که سراسر، شک و وهم است؟! فراموش کردن اين حقيقت سبب شد که آدم اين معامله سراسر غبن و زيان را انجام دهد و تصميم محکم خود را در زمينه اطاعت فرمان خدا، سست نمايد.
اين يک درس عبرت است براى همه فرزندان آدم که در هر پيشامدى روى عوامل يقين تکيه کنند و از طرق شک آلود و مبهم و تاريک بپرهيزند، احتياط را از دست ندهند و بدون مطالعه کافى در هيچ راهى قدم ننهند چرا که شياطين هميشه برنامه هاى فسادانگيز خود را با ظاهرى زيبا مى آرايند و براى جهنّم سوزان خود، درِ باغ سبز نشان مى دهند. آرى سرتاسر داستان آدم درسهاى بسيار مهمّى براى زندگى تمام انسانها تا دامنه قيامت است.
سپس به نتيجه اين معامله پرزيان اشاره کرده، مى فرمايد: «نتيجه اين شد که او شادى خود را به ترس و وحشت مبدّل سازد و فريب شيطانى براى او پشيمانى به بار آورد» (وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ(۶) وَجَلا(۷) وَ بِالاِغْتِرارِ نَدَماً).
امّا چه حوادثى در اين جا روى داد که آدم متوجّه اشتباه خود گرديد و انگشت حسرت و ندامت به دندان گزيد؟ امام(عليه السلام) در اين جا به اجمال، برگزار فرموده، ولى قرآن مجيد شرح آن را در سوره هاى مختلف بيان کرده است: آنها هنگامى که تسليم وسوسه هاى شيطان شدند و از درخت ممنوع خوردند، چيزى نگذشت که لباسهاى بهشتى از اندامشان فرو ريخت و اعضايى که مى بايست پوشيده بماند آشکار شد و در برابر فرشتگان شرمنده شدند و از اين بالاتر آن که: به آنها دستور داده شد هر چه زودتر از بهشت خارج شوند که اين است کيفر کسانى که فرمان الهى را رها کنند و تسليم وسوسه هاى شيطانى شوند، شخصيت و حيثيتشان پايمال مى گردد و از بهشت بيرون رانده مى شوند.
«اين جا بود که آدم بر عکس شيطان که لجاجت بر ادامه خطا و گناه داشت فوراً در مقام جبران برآمد و چون به سوى خداوند گام برداشته بود دست لطف الهى به کمکش شتافت و کلمات رحمتش را به او القا کرد و وعده بازگشت به بهشتش را به او داد» (ثُمَّ بَسَطَ اللهُ سُبْحانَهُ لَهُ فى تُوْبَتِهِ وَلَقّاهُ کَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ اِلى جَنَّتِهِ).(۸)
ولى به هر حال، قبولى اين توبه سبب بقاى آدم در بهشت نشد چرا که ديگر دليلى براى ادامه بقاى او در بهشت وجود نداشت، آنچه را بايد در آن جا فرا گيرد، فرا گرفت و آنچه را بايد تجربه کند، تجربه کرد. به همين دليل خدا او را به سراى آزمايش (دنيا) و جايگاه توالد و تناسل فرو فرستاد (وَ اَهْبَطَهُ اِلى دارِ البَليةِ وَ تَناسُلِ الذُّرِّيةِ).
از اين تعبير، به خوبى استفاده مى شود که دنيا دار واقعى امتحان است و آنچه در بهشت گذشت، تمرينى براى شرکت در اين امتحان بود و همچنين مسأله توالد و تناسل و زاد و ولد، تنها در دنياست، نه در بهشت.
انتهای خبر/