درباره نویسنده
خطبه 55 نهجالبلاغه؛
عصر جاهلیت

حضرت علی (ع) در نهجالبلاغه از شکایت از عصر جاهلیت گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمؤمنین علی (ع) را میخوانیم.
العرب قبل البعثة:
إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَی] بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَی التَّنْزِیلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَی شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ، مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ، الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَةٌ.
ترجمه:
خداوند، محمد (صلی اللّه علیه و آله) را مبعوث داشت که بیم دهنده جهانیان باشد و امین وحی او. و شماای جماعت عربها، پیش از آن، بدترین آیین را داشتید و در بدترین جایها به سر میبردید و در زمینهای سنگلاخ و ناهموار میزیستید و با مارهای سخت و کرّ همخانه بودید. آبی تیره و ناگوار مینوشیدید و طعامی درشت و خشن میخوردید و خون یکدیگر میریختید و از خویش و پیوند بریده بودید. بتان در میان شما برپا بودند و خود غرقه گناه بودید.
شرح:
در این که انگیزه امام از ایراد این خطبه (یا به تعبیر دیگر، نگارش این نامه چه بوده است)، بعضی از محقّقان، معتقدند که بعد از اشغال مصر از سوی عمّال معاویه و شهادت محمد بن ابی بکر، گروهی، از آن حضرت خواستند تا نظر خود را نسبت به خلفای گذشته، بیان فرمایند. حضرت، در پاسخ فرمود: «آیا حالا، موقع این سؤال است؟ مگر خبر ندارید که مصر اشغال شده و شیعیان مرا کشتهاند (چرا مسائل واجب و حیاتی را رها کرده، به مسائلی که وقت برای آن بسیار است، خود را مشغول کردهاید)؟» سپس فرمود: «من، نامهای به دست شما میدهم که پاسخ سؤالات شما در آن است، ولی از شما میخواهم که حقوق از دست رفته مرا حفظ کنید. گاه تصوّر میشود که ذیل این خطبه که دعوت به جهاد میکند، منافات با این سخن دارد و نشان میدهد که این کلام، قبل از جنگ صفّین از آن حضرت صادرشده است، ولی ممکن است که این سخن، اشاره به جنگی باشد که حضرت، قبل از شهادت خود، مردم را برای آن آماده میساخت، هر چند حادثه دردناک شهادت ایشان، مانع از اقدام به آن جنگ شد.
به هر حال، این خطبه، از سه بخش تشکیل شده است: بخش نخست، به وضع عرب در عصر جاهلیت و در آستانه بعثت پیغمبر اکرم اشاره میکند و نشان میدهد که آنها گرفتار چه بدبختیها و مشکلات عظیمی بودند که به برکت ظهور پیامبر اسلام، از آن رهایی یافتند.
در بخش دوم، به حوادث بعد از رحلت پیامبر اشاره میکند که چگونه حقّ مسلّم آن حضرت، یعنی خلافت را از وی گرفتند و او را تنها گذاشتند و امام علیه السّلام (برای حفظ اسلام و قرآن) سکوت کرد، در حالی که سخت نگران و ناراحت بود.
در بخش سوم، به داستان بیعت مشروط عمرو بن عاص با معاویه اشاره میکند که به آن همه صدمات جانی و مالی و اخلاقی بر مسلمانان منجر شد و در پایان خطبه، دستور میدهد که برای کوتاه کردن دست آن گروه ظالم و ستمگر، آماده نبرد شوند.
عرب در عصر جاهلیت:
در این بخش از خطبه، امام (علیه السلام) به سراغ وضع عرب جاهلی میرود و ترسیم بسیار گویایی از زندگی آنها، در چهار بُعدِ فکری و عاطفی و اقتصادی و اجتماعی، ارائه میدهد که اگر تمام کتابهایی را که درباره وضع عرب جاهلی نوشته شده است، بررسی کنیم، چیزی بیش از آن چه در این خلاصه آمده، در آنها نخواهیم یافت.
انتخاب این بحث، در آغاز خطبه، ظاهراً به این دلیل است که امام (علیه السلام) میخواهد گذشته قبل از اسلام مردم را، به خاطرشان بیاورد تا آن را با وضعی که بعد از بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) پیدا کردند، مقایسه کنند و قدر و ارزش آن را بشناسند و این سرمایه گران بها را با اختلافات و پراکندگیها و پیروی از هوا و هوس، از دست ندهند، چرا که ارزش نعمتها، تنها، در مقایسه با فقدان آنها روشن و آشکار میشود.
حضرت، در آغاز میفرماید: «خداوند، محمد (صلی الله علیه وآله وسلم)، را به رسالت مبعوث کرد تا جهانیان را بیم دهد (و از کیفر الهی که در انتظار طاغیان و منحرفان از راه حق و عدالت است، بترساند) و او را امین بر آیات کتاب خود قرار دهد؛ (إِنَّ اللهَ بَعَثَ مُحَمّداً(صلی الله علیه وآله وسلم)، نَذیراً لِلْعالَمینَ وَ أَمیناً عَلَی التَنْزیلِ. )
قابل توجه این که امام (علیه السلام) در این جمله، فقط، بر «نذیر (بیم دهنده) بودن» پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) تکیه کرد، با این که میدانیم آن حضرت، هم بشیر است و هم نذیر، همان گونه که در قرآن مجید، کراراً، این دو صفت، کنار هم قرار گرفته اند: «(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِراً وَ نَذیراً)؛ ای پیامبر! ما، تو را به عنوان گواه و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم». (۱) و آیات دیگر (۲).
ولی از آنجا که انگیزه حرکت به سوی انجام دادن وظایف و پرهیز از تخلفات، غالباً، مجازاتها است، بیشتر روی عنوان نذیر تکیه میشود. به همین دلیل، در بسیاری از آیات قرآن، در مورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) و سایر انبیاء روی عنوان نذیر تکیه شده است و در هیچ مورد، به تنهایی تکیه بر عنوان بشیر (بشارت دهنده) دیده نمیشود.
در قوانین دنیای امروز نیز ضامن اجرا، همیشه، نوعی مجازات و کیفر است و بسیار کم، از مسائل تشویقی به عنوان ضامن اجرا استفاده میشود. به هر حال، هدف نهایی از انذار، احساس مسؤولیت در برابر وظایف و تکالیفی است که بر عهده انسان قرار دارد.
این نکته را نباید فراموش کرد که نذیر بودن پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) برای تمام مردم جهان است و این، به خوبی نشان میدهد که دین اسلام، دین جهانی و جاودانی است چرا که «عالمین» مفهوم گستردهای دارد که همه افراد بشر را، در هر مکان و هر زمان، شامل میشود.
تعبیر «أَمیناً عَلَی التَنْزیلِ»، اشاره ضمنی به مقام عصمت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) دارد که او، امانت کتاب الهی را به خوبی حفظ میکند و بدون کمترین تغییر، به تمام مردم عالم میرساند.
حضرت، سپس به شرح حال عرب، در زمان جاهلیت، ضمن ده جمله کوتاه و پرمعنا – که اشاره به چهار محور میکند – پرداخته، چنین میفرماید:
«این، در حالی بود که شما جمعیّت عرب، بدترین دین و آئین را داشتید؛ (وَ أَنْتُمْ – مَعْشَرَ الْعَرَبِ! – عَلی شرِ دین)
چه آئینی بدتر از بت پرستی؟ انسان عاقل و هوشیار، قطعه سنگ و یا چوبی را با دست خود بتراشد و در برابر آن سجده کند و مقدرات خود را به دست او بداند و در مشکلات و گرفتاریها به آن پناه برد؟ یا بتهایی از خرما بسازد و در برابر آن سجده کند و سپس در قحط سالی، آن را بخورد؟!
اضافه بر این انحراف بزرگ، آئین آنها، مملوّ از خرافات و عقاید احمقانه و دور از منطق بود که در کتابهای تاریخ عرب جاهلی، مشروحاً آمده و در بحث نکات، اشارهای به آن خواهد شد. این، در بُعد عقاید و افکار.
و بعد، امام (علیه السلام) به وضع رقّت بار زندگی اقتصادی آنها اشاره کرده میفرماید:
«شما، در بدترین خانه و سرزمین و در میان سنگهای خشن و مارهای فاقد شنوایی (که از هیچ چیز نمیترسیدند و خطرشان بسیار زیاد بود) زندگی میکردید و آبهای آلوده مینوشیدید و غذاهای بسیار ناگوار میخوردید؛ (وَ فی شرِّ دار مُنیخُونَ(۳) بَیْنَ حِجارَة خُشن وَ حَیَّات صُمٍ، تُشرَبُونَ الکَدِرَ وَ تَأکُلُونَ الْجَشِبَ (۴) ).
تعبیر به «شرّدار، (بدترین خانه)»، در مورد محل سکونت اعراب جاهلی، با این که بسیاری از آنان، (مخصوصاً مخاطبان علی (علیه السلام) در این خطبه) در مکه یا مدینه میزیستند، ممکن است بدین جهت باشد که این دو شهر، چهره معنوی خود را به کلی از دست داده بودند و به کانون بت پرستی و شرارت و فساد، مبدّل شده بودند.
طوفان شن و بادهای سوزان و بیابانهای خشک و بیآب و علف، آنها را احاطه کرده بود. اگر مختصر آبی در اعماق چاههای کم آب یا غدیرهایی (= آبگیرهایی) که باقیمانده باران و رگبار را در خود جای داده بود، پیدا میشد، آن قدر بر اثر وزش باد و یا دخالت افراد، آلوده میشد که انسان، از نوشیدن آن تنفر داشت، ولی آنها، به حکم اجبار، مینوشیدند. غذا و خوراک آنها، چیزی بهتر از این نبود.
یکی از شارحان نهج البلاغه نقل میکند که از عربی پرسیدند: «أیُ الْحَیوانات تَأکُلونَ فِی الْبادیةِ؟ شما از چه حیواناتی در بیابان استفاده میکنید؟».
او در جواب گفت: «تأکُلُ کُلَّ ما دَبَّ و دَرَجَ إلاّ اُمَ جُبَینِ؛ ما، هر موجودی را که بجنبد و روی زمین حرکت کند، میخوریم، مگر امّ جُبَین را. (۵)
تعبیر به «حَیّات صَمٍ (مارهای کر)» یا به خاطر آن است که ناشنوایی آنان سبب جسارت شدید آنان بوده، یا زهر خطرناکتری داشتهاند.
در بخش سوم – که به وضع رقت بار اجتماعی و ناامنی آنها اشاره شده – امام (علیه السلام) میفرماید: «شما، پیوسته، خون هم را میریختید (نه تنها بر دشمن رحم نمیکردید که بر خودتان نیز ترحّم نداشتید)؛ وَ تَسفِکُونَ دِماءَکُمْ».
تعبیر به فعل مضارع در «تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ» مانند جملههای دیگر این فراز، دلیل بر استمرار این نابسامانیها در میان آنان است. در واقع، خونریزی آنها، نیاز به دلیل روشنی نداشت و با کوچکترین بهانه، شمشیرها را میکشیدند و به جان هم میافتادند و روزها، بلکه گاهی ماهها و سالها، با بهانه کوچکی، جنگ را ادامه میدادند. مطالعه جنگهای معروف فجار – که بعداً به آن اشاره خواهد شد – نشان میدهد که چگونه آن مردم جاهل و بیخبر، با اندک چیزی، به جان هم میافتادند و خون هم را میریختند.
حضرت، سپس در چهارمین قسمت، اشاره به وضع وحشتناک عاطفی آنان کرده میفرماید: «شما، پیوند خویشاوندی خود را پیوسته قطع میکردید؛ (وَ تَقْطَعُونَ أَرْحامَکُمْ.)
این جمله، در واقع، به مسأله «وئاد» یعنی، کشتن و زیر خاک کردن دختران اشاره دارد، چرا که آنها، دختر را مایه ننگ و بدبختی میپنداشتند و آن کس که صاحب دختر میشد، گاه، از شدّت سرافکندگی، تا مدتی از قوم و قبیله خود، فرار میکرد، همان گونه که در دو آیه ۵۸ و ۵۹ سوره نحل آمده است:
«(«وَ إذا بُشِّرَ أحَدُهُمْ بِالاُْنْثی ظَلَّ وَجَهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظیمٌ * یَتَواری مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَبِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَی هُون أَمْ یَدُسُّهُ فِی التُرابِ أَلاَ سَاءَ مایَحْکُمُونَ)؛ هنگامی که به یکی از آنها بشارت دهند که دختر نصیب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتی)، سیاه میشود و به شدّت خشمگین میگردد. به خاطر بشارت بدی که به او داده شده، از قوم و قبیله خود متواری میگردد (و نمیداند) آیا او را با قبول ننگ نگهدارد یا در خاک پنهانش کند؟ چه بد حکم میکنند!»
گاه، در کشتن فرزندان، به دختران قناعت نمیکردند و پسران خود را که سرمایه زندگیشان محسوب میشد، به خاطر ترس از فقر، میکشتند. به همین دلیل، قرآن مجید، آنها را از این کار نهی میکند و در آیه ۳۱ سوره اسراء میفرماید: «(وَ لاَتَقْتُلُوا أوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاق نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ اِیّاکُمْ)؛ فرزندان خود را از ترس فقر به قتل نرسانید؛ (زیرا) ما آنها و شما را روزی میدهیم.
حتّی گاه، پدر، فرزند را به بهانه کوچکی میکشت و گاه پسر، پدر را و برادران، برادر را. قطع رحم، در شکل بسیار وحشتناکی، در میان آنها حکمفرما بود.
در پایان این سخن، با ذکر دو جمله، مفاسد معنوی و مادی اجتماع آنها را خلاصه میفرماید و میگوید: «بتها، در میان شما، برپا بود و گناهان، سراسر وجودتان را فراگرفته بود؛ أَلاَصْنامُ فیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الاْثامُ بِکُمْ مَعْصُوبَةٌ».
تعبیر «منصوبة» گویا، اشاره به این نکته است که آنها، نه تنها از بت پرستی شرم نداشتند، بلکه به آن افتخار میکردند و در گوشه و کنار جامعه خود، بتها را برپا داشته بودند.
معصوبة، از مادّه «عصب» (رشتهای که استخوانها و عضلات را به هم پیوند میدهد) گرفته شده و در اینجا، اشاره است به انواع گناهانی مانند خونریزی و آدم کشی و قطع رحم و تجاوز به نوامیس و غارت اموال و آلودگی به قمار و شراب و فحشاء و… که تمام وجود عرب جاهلی را فرا گرفته بود.
به این ترتیب، امام (علیه السلام) در این جملههای کوتاه، اشاره به انحرافات عقیدتی و اخلاقی و مشکلات اقتصادی و عاطفی جامعه آنها کرده و انحطاط آنها را در این چهار محور بیان میفرماید که هر کدام، داستانِ مفصّل و ویژهای دارد.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- «علی فاضلی» نایبقهرمان مسابقات قویترین مردان شد
- آخرین وضعیت پروژه ۸۱۰۰ واحدی مسکن ملی
- برگزاری اجتماعات یادگیری معلمان
- تلخ و شیرینهای ۴ ساله خانه ملت!
- دادستان جدید خمین معرفی شد
- حادثه تلخ بمباران شهر اراک در دوران دفاعمقدس
- مسیرهای راهپیمایی روز قدس در استان مرکزی
- «حسین افضلی» بازرس کل استان مرکزی شد
- تأثیر هوش مصنوعی در تکامل دین
- مجتمع آب سنگین خنداب را بیشتر بشناسید
آخرین اخبار
- سواد رسانه سپری در برابر نفوذ روانی رسانهها
- مسئله وطن بسیار مهم است
- آمریکا و رژیم صهیونیستی دشمنان مشترک ایران هستند
- تشییع پیکر شهید «آقائی» در اراک
- مراسم تشییع پیکر شهید «حسن آقائی» در اراک
- تشییع پیکر شهید «حسن آقائی» در اراک
- بازار کالاهای اساسی در حالت ثبات است
- جریان زندگی در شهر اراک
- موج بیستم حملات موشکی ایران آغاز شد
- درباره خاک ایران با احدی تعارف نداریم
- مشاهده بیشتر