درباره نویسنده
خطبه 15 نهجالبلاغه؛
وصف دوره جاهلیت

امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) در حکمت هفتم نهجالبلاغه از وصف دوره جاهلیت گفتهاند.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «دیار آفتاب» هر روز یک حکمت از نهجالبلاغه امیرالمومنین علی (ع) را میخوانیم.
وَ النَّاسُ فِی فِتَنٍ انْجَذَمَ فِیهَا حَبْلُ الدِّینِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِی الْیَقِینِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِیَ الْمَصْدَرُ، فَالْهُدَی خَامِلٌ وَ الْعَمَی شَامِلٌ، عُصِیَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّیْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِیمَانُ، فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَکَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُکُهُ، أَطَاعُوا الشَّیْطَانَ فَسَلَکُوا مَسَالِکَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ، بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِی فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَی سَنَابِکِهَا، فَهُمْ فِیهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِی خَیْرِ دَارٍ وَ شَرِ جِیرَانٍ، نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ کُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُکْرَمٌ.
ترجمه:
مردمان در فتنههایی گرفتار بودند، که در آن رشته دین گسسته بود و پایه یقین شکست برداشته و میلرزید. هرکس به چیزی که خود اصل میپنداشت چنگ زده بود. کارها پراکنده و درهم، راه بیرون شدن از آن فتنهها باریک، طریق هدایت مسدود و کوری و بیخبری آنسان شایع و همه گیر که هدایت را آوازهای نبود.
خدا را گناه میکردند و شیطان را یار و یاور بودند. ایمان خوار و ذلیل بود، ستونهایش از هم گسیخته و نشانههایش دگرگون و راههایش ویران و جادههایش محو و ناپدید.
همگان در راه شیطان گام میزدند و از آبشخور او مینوشیدند. به یاری این قوم بود که شیطان پرچم پیروزی برافراشت و فتنهها برانگیخت و آنان را در زیر پاهای خود فرو کوفت و پی سپر سمهای خود نمود. آنان، در آن حال، حیرت زده و نادان و فریب خورده بودند و بهترین خانهها را بدترین همسایه.
شبها خواب به چشمانشان نمیرفت و سرمه دیدگانشان سرشک خونین بود. آنجا سرزمینی بود که بر دانایش چون ستوران لگام میزدند و نادانش را بر اورنگ عزت مینشاندند.
شرح:
امام (علیه السلام) در این فراز کوتاه و پرمحتوا و ضمن بیان بیست و چند جمله فشرده و گویا، وضع زمان جاهلیّت را به طور دقیق ترسیم میکند آن چنان که هر خوانندهای گویی خود را در آن عصر و زمان احساس میکند و تمام نابسامانیها و بدبختیهای مردم آن عصر را با چشم خویش میبیند. بیاغراق میتوان گفت که امام (علیه السلام) در این جملههای کوتاه و فشرده، یک کتاب بزرگ را خلاصه کرده است و این نشانه دیگری از قدرت بیان و فصاحت و بلاغت و عمق و زیبایی فوق العاده سخنان آن حضرت است. (۱)
بدیهی است تا وضع سابق مردم، یعنی قبل از قیام رسول خدا، دقیقاً ترسیم نشود، عظمت رسالت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و خدمتی که او به جامعه انسانیّت کرد و اثری که آیین پاکش گذاشت به طور کامل روشن نخواهد شد. همیشه این گونه مقایسه هاست که عظمت کار و برنامه انبیا و مردان بزرگ را در طول تاریخ مشخص میکند.
در نخستین جملهها میفرماید: «خداوند پیامبرش را در زمانی فرستاد که مردم در فتنهها گرفتار بودند؛ فتنههایی که رشته دین در آن گسسته و ستونهای ایمان و یقین متزلزل شده، اصول اساسی فطرت و ارزشها دگرگون گشته؛ و امور مردم پراکنده و متشتّت و راه فرار از فتنهها بسته، و پناهگاه و مرجع، ناپیدا بود» (وَ النّاسُ فی فِتَن انْجَذَمَ(۲) فیها حَبْلُ الدّینِ، وَ تَزَعْزَعَتْ (۳) سَوارِی (۴) الْیَقینِ، وَاخْتَلَفَ النَّجْرُ (۵) وَ تَشَتَتَ الاَمْرُ وَ ضاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِیَ المَصْدَرُ).
از یکسو، فتنههای شیاطین و وسوسههای هواپرستان، رشتههای ایمان و اعتقاد و معارف دینی را پاره کرده بود و از سوی دیگر، نابسامانی، سراسر جامعه را فرا گرفته و آتش اختلافات از هر سو زبانه میکشید؛ و از همه بدتر این که در چنین شرایطی نه راه فراری وجود داشت و نه پناهگاهی، و مردم مجبور بودند در آن محیط آلوده به انواع انحراف و گناه بمانند و در آن لجنزار متعفّن دست و پا بزنند.
تعبیر به «حبل الدّین» (ریسمان دین) که به صورت مفرد آمده، اشارهای به وحدت آیین حق است و این که تمام اصول تعلیمات انبیا به ریشه واحدی باز میگردد؛ هر چند دستورات و برنامهها و تعلیم معارف، با گذشته تفاوت مییافته است. قرآن مجید در یک جمله پرمعنا در این زمینه از قول مؤمنان صادق میگوید: «لا نُفَرِقُ بَیْنَ اَحَد مِنْ رُسُلِهِ». (۶)
تعبیر به «اختلف النَجر» نشان میدهد که اختلافات در عصر جاهلیّت اختلافات صوری و در شاخ و برگ نبود؛ بلکه اختلافات اصولی و بنیادین بود. بلکه میتوان گفت این تعبیر اشارهای است به این معنا که حتّی پایههای فطرت انسانی و اصول شناخته شده فطری مانند توحید و عشق به نیکیها و پاکیها همه متزلزل شده بود و یا نظام ارزشی جامعه بسیار متفاوت گشته و هر گروهی با معیار جداگانهای با مسائل برخورد داشتند و همین عامل اساسی تشتّت امور بود.
تعبیر به «تَشَتَتَ الاَمْر» میتواند اشارهای به اختلاف فوق العاده مذاهب آن زمان باشد (به این طرز که منظور از امر را امر دین بدانیم) و یا تشتّت و پراکندگی در همه امور اجتماعی، چه امر دین و چه دنیا، چه مسائل مربوط به اجتماع و چه خانواده، چه مسائل اقتصادی، یا اخلاقی. و معنای دوّم تناسب بیشتری با عصر جاهلیّت دارد؛ و بدبختی بزرگ، این جاست که انسان در میان شک و تردید و بیایمانی و انواع اختلافات و پراکندگی و فساد غوطه ور باشد و راه گریزی نیز از آن نداشته باشند به طوری که یأس و ناامیدی سرتاپای وجود او را فرا گرفته باشد. و این یک ترسیم واقعی از آن زمان است.
سپس در پنج جمله دیگر نتایج آن وضع نابسامان را بیان فرموده، میگوید: «در چنین محیطی هدایت فراموش شده و گمراهی و نابینایی، همه را فرا گرفته بود؛ و درست به همین دلیل خداوند رحمان معصیت میشد و شیطان یاری میگردید و ایمان بدون یار و یاور مانده بود» (فَالْهُدی خامِل(۷) وَ الْعَمَی شامِل عُصِیَ الرَّحْمنُ وَ نُصِرَ الشَیْطانُ وَ خُذِلَ الایمانُ).
بدیهی است برای پیمودن راه اطاعت خداوند از یکسو نور هدایت لازم است و از سوی دیگر چشم بینا؛ در محیطی که نه چراغ فروزانی وجود دارد و نه چشم بینایی، مردم خواه ناخواه به صورت لشکریان شیطان درمی آیند و معصیت و گناه، سراسر جامعه را فرا میگیرد.
این نکته قابل توجّه است که در جمله (عُصِیَ الرَحْمن) از میان تمام نامهای خداوند بر نام رحمان تکیه شده که اشاره به این است که خداوندی که رحمتش دوست و دشمن را فرا گرفته، اطاعتش یک امر فطری و بدیهی است؛ امّا کوردلان عصر جاهلیّت حتّی از دیدن چنین واقعیّتی محروم بودند.
باز در چهار جمله دیگر چنین نتیجه گیری میفرماید: «در این شرایط نابسامان، ارکان ایمان فرو ریخته و نشانههای آن ناشناخته مانده و طرق آن ویران و شاهراههایش ناپیدا بود» (فَانْهارَتْ(۸) دَعائِمُهُ وَ تَنَکَرَتْ مَعالِمُهُ وَ دَرَسَتْ (۹) سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُکُهُ (۱۰) ).
تعبیر به «دعائم» ممکن است اشاره به مردان الهی و رهروان راه حق و یا تعلیمات اصولی انبیا باشد و تعبیر به «انهارت» اشاره به نابود کردن آنها و یا فراموش کردنشان باشد؛ معالم میتواند اشاره به کتب آسمانی پیشین و یا اصول تعلیمات انبیا باشد و «سبل» و «شرک» اشاره به طرق و راههای شناخت است – اعم از طرق عقلانی و فطری و یا طریق وحی و تعلیمات آسمانی.
این نکته نیز قابل توجّه است که شُرُک همان طور که قبلا اشاره شد به معنای شاهراه است. راههای کوچک ممکن است محو و فراموش شود ولی شاهراهها معمولا خود را نشان میدهند؛ امّا در چنین جامعهای حتّی شاهراههای هدایت نیز محو و نابود شد.
در یک نتیجه گیری دیگر امام (علیه السلام) میفرماید: در چنین شرایط و وضعی، مردم در دام شیطان افتاده و به پیروی او تن داده بودند «شیطان را اطاعت کرده و در مسیر خواستههای او گام برمی داشتند» (اَطاعُوا الشَیْطانَ فَسَلَکُوا مَسالِکَهُ) و «درست در همین حال در آبشخور شیطان وارد شدند و از آن سیراب گشتند» (وَ وَرَدُوا مَناهِلَهُ(۱۱) ).
نتیجه آن همان شد که امام (علیه السلام) در جملههای بعد فرموده: «به وسیله آنها (مردمی که در دام شیطان گرفتار بودند) نشانههای شیطان آشکار و پرچم وی به اهتزاز در آمده بود» (بِهِمْ سارَتْ(۱۲) اَعْلامُهُ، وَ قامَ لِواؤُهُ).
سپس در ترسیم دقیق و با تشبیهات گویا و زندهای میفرماید: «این در حالی بود که مردم در فتنهها گرفتار بودند که با پای خویش آنان را لگدمال نموده و با سُم خود آنها را له کرده بود و همچنان (این هیولای فتنه) بر روی پای خود ایستاده بود» (فِی فِتَن داسَتْهُمْ(۱۳) بِاخْفافِها (۱۴) وَ وَطِئَتْهُمْ بِاَظْلافِها (۱۵)، وَقامَتْ عَلی سَنابِکِها (۱۶) ). (۱۷)
آیا این فتنهها همان فتنههایی است که در بالا به آن اشاره شد یا فتنههای دیگری است؛ ظاهر این است که همان فتنه هاست که با اوصاف و آثار دیگری بیان شده. در این جا امام (علیه السلام) فتنههای عصر جاهلیّت را به حیوان وحشی و خطرناکی تشبیه کرده که با سُم خود صاحبش را لگدمال نموده و همچنان بر سر پا ایستاده تا هر حرکتی را در برابر خود ببیند در زیر پای خود له کند.
تعبیر به «سنابک» که به معنای سر سُم حیوانات تک سُم است اشاره لطیفی به این حقیقت است که فتنه هرگز شکست نخورده بلکه با قدرت تمام، سایه شوم خود را بر مردم افکنده بود (زیرا این گونه حیوانات هنگامی بر سر سُم میایستند که کاملا آماده نشان دادن عکس العملهای خشن از خود باشند).
به این ترتیب اوضاع در آن زمان به قدری خراب و پیچیده بود که امیدی برای نجات نمیرفت.
درست به همین دلیل امام (علیه السلام) در آخرین جملههای خود چنین نتیجه گیری میفرماید: «آنها در میان فتنهها گم گشته و سرگردان و نادان و فریب خورده بودند» (فَهُمْ فیها تائِهُونَ(۱۸) حائِرُونَ جاهِلُونَ مَفْتُونُونَ).
تائهون: اشاره به این است که راه حق را به کلّی گم کرده و حتّی خویشتن خویش را نیز از دست داده بودند.
حائرون: اشاره به نهایت تحیّر و سرگردانی آنهاست که حتّی قدرت تصمیم گیری برای اندیشیدن به راه نجات نداشتند.
جاهلون: اشاره به این است که اگر فرضاً تصمیم برای نجات میگرفتند جهل و بیخبری به آنها اجازه پیدا کردن راه نمیداد.
مفتونون: اشاره به اوهام و خیالات و فریب و نیرنگهایی است که آنها را به خود جلب و جذب کرده بود، سراب را آب و مجاز را حقیقت میپنداشتند.
اینها در حالی بود که «مردم آن زمان در (کنار) بهترین خانه (در کنار خانه خدا و سرزمین انبیای بزرگ) زندگی داشتند، ولی با همسایگانی که بدترین همسایگان بودند» (فی خَیْرِ دار وَ شَرِ جیران). (۱۹)
به خاطر این بدبختیهای مضاعف و متراکم «خوابشان بیخوابی و سرمههای چشمشان اشکها بود (هرگز استراحت و آرامشی نداشتند و هیچ گاه به خاطر جنایات مکرّری که صورت میگرفت و مصایبی که پی در پی روی میداد اشک چشمانشان خشک نمیشد)!» (نَوْمُهُمْ سُهُود، (۲۰) وَ کُحلُهُمْ دُمُوع).
و اسفناکتر این که «در سرزمینی میزیستند که دانشمندش به حکم اجبار لب فرو بسته و قدرت بر هدایت و نجات مردم نداشت و جاهلش گرامی بود و حاکم بر جامعه» (بِارْض عالِمُها مُلجَم وَ جاهِلُها مُکْرَم).
برای جمله «فی خیر دار» چهار تفسیر متفاوت در کلمات مفسّران نهج البلاغه دیده میشود، بعضی چنان که گفتیم آن را اشاره به خانه کعبه و حرم امن الهی دانستهاند (بنابراین که جملههای بالا همه ناظر به توصیف عصر جاهلیّت باشند) در حالی که بعضی دیگر آن را اشاره به سرزمین شامات دانستهاند که آن هم از اراضی مقدّسه و سرزمین انبیای بزرگ بود ولی شامیان آن زمان که لشکر معاویه را تشکیل میدادند بدترین همسایگان آن زمین بودند (این در صورتی است که جملههای بالا را ناظر به عصر خود آن حضرت بدانیم).
احتمال سوّم این که منظور از آن کوفه و جایگاه زندگی خود آن حضرت باشد که یک مُشت منافقان و عهدشکنان و همسایگان بد، آن سرزمین را احاطه کرده بودند.
احتمال چهارم این که منظور از آن، سرای دنیاست که افراد آلوده و بدکار در آن فراوانند.
تفسیر اوّل از همه مناسبتر و صحیحتر به نظر میرسد و تعبیرات بالا همه با آن هماهنگ است؛ بنابراین تفسیر جمله «نَوْمُهُمْ سُهُود» تا آخر اشاره به ناامنیها و پریشان حالیها و مصایب عصر جاهلیّت است و عالمان، همان افراد پاکی بودند که بعد از ظهور پیامبر (صلی الله علیه وآله) به سرعت در اطراف او جمع شدند و جاهلان، فاسدان و مفسدان قریش و مانند آنها بودند؛ امّا بنابر تفسیرهای دیگر ناظر به ناامنیهای عصر معاویه و مشکلات شام و عراق در آن زمان است و همان گونه که اشاره شد این تفسیرها با روح خطبه چندان سازگار نیست.
شاهد این معنا علاوه بر آنچه گفته شد حدیثی است که ابن ابی الحدید در کتاب خود از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل کرده است که هنگام حکایت حال خود در آغاز بعثت میفرماید: «کُنْتُ فی خَیْرِ دار وَ شَرِ جیران؛ من در بهترین سرا و در میان بدترین همسایگان بودم». (۲۱)
تعبیر به «نَوْمَهُمْ سُهُود وَ کُحْلُهُمْ دُمُوع» اشاره لطیفی است به شدّت ناامنی و مصایب بسیار آن دوران، که اگر شبها به خواب میرفتند خوابی بود ناآرام و توأم با ترس و وحشت و بیخوابیهای مکرّر، و دامنه مصایب آن قدر گسترده بود که به جای سرمهای که مایه زینت و آرایش چشم است، اشکهای مداوم و سوزان که سرچشمه انواع ناراحتیهاست از چشمانشان جاری بود.
طبیعی است در چنین سرزمینی، عالمان که در آغاز اسلام تنها یاران پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بودند، مجبور به لب فرو بستن و جاهلان که سران قریش و بزرگان شرک و الحاد بودند، در نهایت احترام میزیستند.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از عالم، موحّدان و آگاهان محدود و معدود قبل از بعثت پیامبر مانند عبدالمطلب و ابوطالب و قُسّ بن ساعده و لُبَیْدبن ربیعه و امثال آنان، باشند.
***
نکته:
ترسیمی از زندگی مرگبار انسانها در عصر جاهلی:
امام (علیه السلام) در عبارات فشرده و بسیار پر محتوای بالا، ترسیم دقیق و زندهای از وضع عصر جاهلیّت عرب فرموده است که با مطالعه دقیق آن، گویی انسان خود را در آن عصر مشاهده میکند و همه نابسامانیها و تیره روزیها و زشتیهای آن زمان را با چشم مشاهده میکند.
این بیان از یکسو عظمت مقام پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) را روشن میسازد چرا که هر قدر تاریکی عمیقتر و سیاهی شدیدتر باشد نور و روشنایی آشکارتر به نظر میرسد و عظمت خدمات پیامبر اسلام و سازندگی آیین پاکش واضحتر میشود. چرا که جامعه آن چنانی را به جامعه اسلامی عصر رسول خدا تبدیل کردن کاری غیر ممکن به نظر میرسید و تنها قدرت اعجاز و نیروی عظیم وحی و عمق و جامعیّت دستورات اسلام توانست این چنین معجزهای را نشان دهد.
از سوی دیگر، گویا اشارهای است به تجدید افکار و آداب و رسوم جاهلی در عصر آن حضرت، که به خاطر انحراف مردم از دستورهای پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) در دوران خلفای پیشین رخ داد. این معلّم بزرگ عالم انسانیّت فریاد خویش را در لابه لای این تعبیرات آشکار ساخته و به مردم عصر خود هشدار میدهد که چشم باز کنند و درست بنگرند که در کجا بودند و اکنون در کجا هستند و از خطراتی که آینده جامعه اسلامی را به خاطر زنده شدن عادات و رسوم جاهلی شدیداً تهدید میکند، آگاه شوند.
جالب این که امام این خطبه را بعد از بازگشت از صفّین ایراد فرموده و به وسیله آن دلیل ناکامیها را در جنگ صفّین بیان میفرماید و با زبان معروف «ایّاکَ اَعْنی وَاسْمَعی یا جاره؛ منظورم تویی ولیای همسایه تو بشنو» که زبان کنایی بلیغ و رسایی است، یاران خود را آگاه و باخبر میسازد.
مطالعه این جملههای تکان دهنده برای امروز ما مسلمانها و آنچه را در دنیای حاضر و عصر تمدن ماشینی میبینیم نیز هشدار دیگری است؛ چرا که جمله به جمله آن کاملا بر اوضاع و احوال کنونی دنیای مادّی قابل تطبیق است. امروز هم مردم در درون فتنهها فرو رفتهاند، ارکان ایمان و یقین متزلزل شده، راههای شناخت حق، در میان تبلیغات زیانبار و آلودگی به فساد اخلاق پنهان گشته، امور مردم پراکنده و متشتّت و راه فرار از فتنهها پیچیده، گمراهی و نابینایی فرا گیر و هدایت به فراموشی سپرده شده است. گناه و معصیت جامعه بشری را فرا گرفته و شیاطین یکّه تاز میدان جهانند.
آری! هم در عصر آن امام بزرگوار مردم غفلت زده به سوی ارزشهای جاهلی روی آورده بودند و هم در عصر ما و عجیبتر این که چنان مردم آن زمان به خواب فرو رفته بودند که فریادهای بیدارگر این معلّم بزرگ، چز در گروه خاصّی اثر نکرد و همچنان به راه خود ادامه دادند و ارزشهای عصر جاهلیّت را یکی پس از دیگری زنده کردند و سرانجام حکومت اسلامی تبدیل به خلافت امویان و عبّاسیان شد و نه تنها پیشرفت اسلام را در جهان، متوقّف ساخت که ضربههای شدیدی بر پیکر اسلام و مسلمین وارد کرد!
برای تکمیل این بحث شایسته است نگاه عمیقتری به اوضاع مردم از جهات مختلف در عصر جاهلیّت داشته باشیم و آنچه را امام (علیه السلام) در جملههای کوتاه و پرمعنایش بیان فرموده گستردهتر در لابه لای آیات قرآن و تواریخ آن زمان مشاهده کنیم.
جاهلیّت عرب – و جاهلیّتهای مشابه آن در اقوام دیگر – نشان دهنده مجموعهای از عقاید باطل و خرافات و آداب و رسوم غلط و گاه زشت و شرم آور و کارهای بیهوده و برخوردهای قساوتمندانه بوده، بتهایی را از سنگ و چوب میتراشیدند و پرستش میکردند و در مشکلات خود به آن پناه میبردند و این موجودات بیشعور را شفیعان درگاه خدا و حاکم بر مقدّرات و خیر و شرّ خود، میپنداشتند.
تنها دختران خود را با دست خویش – به عنوان دفاع از ناموس یا به عنوان این که دختر ننگی است در خانواده – زنده به گور نمیکردند، بلکه گاه پسران خود را نیز با دست خود به قتل میرساندند، گاه به عنوان قربانی برای بتها و گاه به خاطر فقر و تنگدستی شدید! (۲۲) و نه تنها از این جنایت عظیم و بیمانند، نگران نبودند بلکه به آن افتخار میکردند و از نقاط مثبت خانواده خود میشمردند!
مراسم نماز و نیایش آنها کف زدنها و سوت کشیدنهای ممتدّ، کنار خانه کعبه بود و حتّی زنانشان به صورت برهنه مادرزاد احیاناً اطراف خانه خدا طواف میکردند و آن را عبادت میشمردند. (۲۳)
جنگ و خونریزی و غارتگری مایه مباهاتشان بود و زن در میان آنان متاع بیارزشی محسوب میشد که از سادهترین حقوق انسانی محروم بود و حتّی گاه بر روی آن قمار میزدند.
فرشتگان را دختران خدا میدانستند در حالی که – همان گونه که در بالا اشاره شد – تولّد دختر را ننگ خانواده خود میپنداشتند: «وَیَجْعَلُونَ للهِ الْبَناتِ سِبْحانَهُ وَلَهُمْ ما یَشْتَهُونَ» (۲۴) «اَمْ خَلَقْنَا الْمَلائِکَةَ اِناثاً وَهُمْ شاهِدُونَ». (۲۵)
آنها احکام خرافی عجیبی داشتند، از جمله میگفتند: جنینهایی که در شکم حیوانات ماست، سهم مردان است و بر همسران حرام است امّا اگر مرده متولّد شود همگی در آن شریکند. (۲۶)
هنگامی که از همسر خود ناراحت میشدند و میخواستند او را مورد غضب شدید قرار دهند، ظهار میکردند، یعنی کافی بود به او بگویند: «اَنْتِ عَلَیَ کَظَهْر اُمّی؛ تو نسبت به من همچون مادرم هستی» این سخن به عقیده آنها سبب میشد که آن زن به منزله مادر باشد و تحریم گردد، بیآن که حکم طلاق را داشته باشد و به این ترتیب زن را در یک حال بلاتکلیفی مطلق قرار میداد. (۲۷)
از ویژگیهای دردناک عصر جاهلیّت مسأله جنگ و خونریزی وسیع و گسترده و کینه توزیهایی بود که پدران برای فرزندان به ارث میگذاشتند. همان وضع وخیمی که قرآن مجید از آن به «شَفا حُفْرَة مِنَ النّارِ» (لبه پرتگاه آتش) تعبیر کرده میفرماید: «وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ اِذْ کُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً وَکُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَة مِنَ النّار فَاَنْقَذَکُمْ مِنْها؛ نعمت بزرگ خدا را بر خویشتن به یاد آرید که دشمن یکدیگر بودید و خدا در میان دلهای شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شدید، و شما بر لب پرتگاهی از آتش بودید خدا شما را نجات داد». (۲۸)
عقاید دیگری از قبیل اعتقاد به ارتباط نزول باران با طلوع و غروب ستارگان خاص، و فال نیک و بد زدن به پرندگان و ایمان به غولهای بیابان و مانند اینها در میان آنها وجود داشت که قرآن مجید از مجموع آنها به عنوان «ضلال مبین؛ گمراهی آشکار» تعبیر کرده است.
چه تعبیر رسا و گویایی! میفرماید: «هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمّیّین رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلال مُبین؛ او کسی است که در میان جمعیّت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخوانَد و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب و حکمت میآموزد و به یقین، پیش از آن در گمراهی آشکار بودند». (۲۹)
آری این بود سرگذشت عرب جاهلی – و همین است ویژگیهای اصلی جاهلیّتهای قرون و اعصار که در اَشکال مختلف و محتوای واحد ظاهر میشود – و از همین جاست که به عظمت و بزرگی کار پیامبر اسلام و قرآن مجید میتوان پی برد و چه خوب میگوید یکی از فرزانگان غرب به نام «توماس کارل» که میگوید: «خداوند عرب را به وسیله اسلام از تاریکیها به سوی روشناییها هدایت فرمود، از ملّت خموش و راکدی که نه صدایی از آن میآمد و نه حرکتی محسوس بود، ملّتی به وجود آورد که از گمنامی به سوی شهرت، از سستی به سوی بیداری، از پستی به سوی فراز و از عجز و ناتوانی به سوی نیرومندی سوق داده شد. نورشان از چهارسوی جهان میتابید از اعلان اسلام، یک قرن بیشتر نگذشته بود که مسلمانان یک پا در هندوستان و پای دیگر در اندلس نهادند و بالاخره در همین مدّت کوتاه، اسلام بر نصف دنیا نورافشانی میکرد. (۳۰)
انتهای خبر/
درباره نویسنده
نظرات:
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- رژه مشترک نیروهای مسلح در اراک
- جشن دختران «مثل ستاره» در اراک برگزار میشود
- بانوی اراکی نایب قهرمان جهان شد
- جشنواره باغ گلهای لاله در اراک
- موافقت اولیه برای حمایت از پروژه 8112 واحدی
- سعدی بزرگترین پیامآوران صلح
- قاچاق کالا؛ چالشی برای اقتصاد و امنیت
- یک خبر موثق از عمان
- اجلاسیه شهدای دانشجو معلم در اراک برگزار میشود
- فرماندار تفرش معرفی شد
- حق برادری را ادا کنید
- تجمع دانشجویان در حمایت از مردم غزه
- کاروان عزاداری شهادت امام صادق (ع) در اراک
- مسائل کشور را به گفتگوها گره نزنیم
- یادواره شهدای ارتش اراک برگزار میشود
- مقاومت تنها راه مقابله با رژیم صهیونیستی است
- حضرت معصومه (س) الگوی شجاعت
- حذف سوداگری؛ گامی بلند به سوی عدالت اقتصادی
- بازدید استاندار مرکزی از ماشینسازی اراک
- نشان ملی کربلایی کاظم ساروقی رونمایی شد
آخرین اخبار
- صبر و شکیبایی یکی از نشانههای ایمان است
- سوره «معارج» آیه 1 تا ۴۴
- تجدید میثاق تیم فوتبال امید آلومینیوم با شهدا
- سگگردانی، تهدیدی بهداشتی و امنیتی برای شهروندان
- ۱۴ دستگاه ماینر غیرمجاز در اراک کشف شد
- ضرورت حرکت جهادی برای کاهش تصادفات در ساوه
- پیگیری بودجه ۶۰۰ میلیاردی برای دیوار ساحلی «کرهرود»
- رشد منابع کتابخانهای استان مرکزی
- حضور ۱۰۰ کاراتهکار مرکزی در لیگ کاراته
- رگبار و تندباد لحظهای در ۱۵ استان
- طارمی مرد نجاتبخش اینتر است
- ارتقاء توانمندی سایبری دستور کار نیروهای مسلح است
- مدیریت پایدار منابع آبی اولویت شهر جدید امیرکبیر
- اجرای روایت صابر خراسانی
- اعطای ۲۵۳۴ فقره وام اشتغال به مددجویان
- وصف دوره جاهلیت
- جشن «مثل ستاره» در کلانشهر اراک
- دهه کرامت پاسداشت عشق به اهلبیت است
- رضایت خدا باعث سعادت انسان است
- سوره «حاقه» آیه 1 تا ۳۴
- حضور مردم اراک در جشن بزرگ دهه کرامت
- جشن دهه کرامت در اراک
- جشن بزرگ «مثل ستاره» در اراک برگزار شد
- نشست خبری مدیرکل اوقاف با اصحاب رسانه
- ترویج تشیع با سفر امام رضا (ع)
- ایثار رکن اساسی در دفاع از نظام است
- ۲۷۸ بقعه متبرکه در استان مرکزی وجود دارد
- افتتاح قریبالوقوع کتابخانه مرکزی اراک
- برخورد قانونی با تخلفات پیمانکار پروژه 8100 واحدی
- هر مسئول ناکارآمدی را از جایگاهش پایین میکشیم
- مشاهده بیشتر